کد خبر: 17373
پنجشنبه 1 آبان 1404 - 09:00
پنجشنبه 1 آبان 1404 - 09:00

غوغای استاد شجریان و فرهنگ شریف با غزلی بی‌همتا از سعدی / این اجرا را فقط یک‌بار بشنوید تا بفهمید آواز یعنی چه + فیلم

سوفیانیوز: در این فیلم اجرای باشکوه محمدرضا شجریان و فرهنگ شریف با غزل سعدی را بشنوید و لذت ببرید.

به گزارش سرویس چندرسانه ای سوفیانیوز، محمّدرضا شجریان (1 مهر 1319 – 17 مهر 1399) موسیقی‌دان و خوانندهٔ موسیقی سنتی ایرانی بود. شجریان در میان دوست‌داران خود با عنوان «استاد آواز ایران» و «خسروِ آواز ایران» شناخته می‌شود. بسیاری از مردم ایران او را مهم‌ترین چهرهٔ موسیقی ایرانی و یکی از نمادهای مهم فرهنگ و موسیقی ایران‌زمین می‌دانند. شجریان از آوازه‌ای بین‌المللی نیز برخوردار است. محمدرضا شجریان از بنیاد آقاخان، جایزهٔ خداوندگار موسیقی را دریافت کرده است و نامزد جایزه گرمی نیز بوده است.

وی همچنین خوش‌نویس خطِ نستعلیق، رئیس شورای عالی خانه موسیقی ایران، بنیان‌گذار گروه شهناز، شرکت دل‌آواز، باغ هنر بم و طراح چند ساز موسیقی بود. او در قرائت قرآن نیز فعالیت داشت و دعای ربنا، نامدارترین تلاوت قرآنیِ او بود.

وی علاوه بر اشعار کلاسیک شاعرانی چون حافظ، سعدی، مولانا، عطار، باباطاهر و خیام، در برخی کنسرت‌ها و کارهای خود از «شعر نو» شاعرانی چون فریدون مشیری، نیما یوشیج، سهراب سپهری، محمدرضا شفیعی کدکنی، مهدی اخوان ثالث و هوشنگ ابتهاج استفاده کرده است. از جمله کارهای مشترک او گزیده‌ای است از رباعیات خیام با صدای شجریان و رباعی‌خوانی احمد شاملو. همچنین، وی تعدادی از دعاهای قرآنی را در اثر مشهور به دعای ربّنا خوانده است که در هنگام افطارهای ماه رمضان از صداوسیمای ایران پخش می‌شد. همچنین بعد از درگذشت پدرش که از استادان و قاریان مشهور قرآن در مشهد بود، برخی از تلاوت‌های قرآن خود را با عنوان به یاد پدر در دو سی‌دی مجزا (به یاد پدر 1 و به یاد پدر 2) منتشر کرد.

از فرزندان او، همایون و مژگان در زمینهٔ موسیقی فعالیت دارند. خوانندگانی چون ایرج بسطامی، مظفر شفیعی، حسام‌الدین سراج، حمیدرضا نوربخش، علی جهاندار، بیژن کامکار، سینا سرلک، وحید تاج و پسرش همایون از شاگردان شجریان بودند.


فرهنگ شریف (زادهٔ 3 فروردین 1310 در آمل – درگذشتهٔ 17 شهریور 1395 در تهران)، دارای نشان درجه یک هنری معادل دکتری، از چهره‌های ماندگار موسیقی، نوازنده و بداهه نواز تار اهل ایران بود.

خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان

کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان

بر عقل من بخندی گر در غمش بگریم

کاین کارهای مشکل افتد به کاردانان

دلداده را ملامت گفتن چه سود دارد

می‌باید این نصیحت کردن به دلستانان

دامن ز پای برگیر ای خوبروی خوشرو

تا دامنت نگیرد دستِ خدای‌خوانان

من ترک مهر اینان در خود نمی‌شناسم

بگذار تا بیاید بر من جفای آنان

روشن‌روان عاشق از تیره‌شب ننالد

داند که روز گردد روزی شبِ شبانان

باور مکن که من دست از دامنت بدارم

شمشیر نگسلاند پیوند مهربانان

چشم از تو برنگیرم ور می‌کشد رقیبم

مشتاق گل بسازد با خوی باغبانان

من اختیار خود را تسلیم عشق کردم

همچون زمام اشتر بر دست ساربانان

شکّرفروش مصری حال مگس چه داند

این دست شوق بر سر، وان آستین‌فشانان

شاید که آستینت بر سر زنند سعدی

تا چون مگس نگردی گِرد شکردهانان

غزل شمارهٔ 455

اگر شما هم شعری حفظ هستید، خوشحال می‌شویم تجربه‌تان را در بخش نظرات با ما به اشتراک بگذارید.


برای مشاهده ویدئوهای بیشتر اینجا کلیک کنید