کد خبر: 18027
جمعه 9 آبان 1404 - 03:18
جمعه 9 آبان 1404 - 03:18

از چار چیز مگذر گر عاقلی و زیرک / توصیه حافظ با علی زندوکیلی، شاهکار مشاعره با اشعار ناب حافظ و خیام

سوفیانیوز: در این فیلم زیباترین مشاعره علی زندوکیلی و علی ضیاء با حافظ و خیام در برنامه باضیا را بشنوید و لذت ببرید.

به گزارش سرویس چندرسانه ای سوفیانیوز، مشرف الدین مصلح بن عبدالله شیرازی شاعر و نویسندهٔ بزرگ قرن هفتم هجری قمری است. تخلص او «سعدی» است که از نام اتابک مظفرالدین سعد پسر ابوبکر پسر سعد پسر زنگی گرفته شده است. وی احتمالاً بین سالهای 600 تا 615 هجری قمری زاده شده است. در جوانی به مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد رفت و به تحصیل ادب و تفسیر و فقه و کلام و حکمت پرداخت. سپس به شام و مراکش و حبشه و حجاز سفر کرد و پس از بازگشت به شیراز، به تألیف شاهکارهای خود دست یازید. وی در سال 655 ه.ق سعدی‌نامه یا بوستان را به نظم درآورد و در سال بعد (656 ه.ق) گلستان را تألیف کرد. علاوه بر اینها قصاید، غزلیات، قطعات، ترجیع بند، رباعیات و مقالات و قصاید عربی نیز دارد که همه را در کلیات وی جمع کرده‌اند. وی بین سالهای 690 تا 694 هجری قمری در شیراز درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد.


علی زندوکیلی در 25 بهمن 1365 در خانواده‌ای دوازده نفره به عنوان فرزند هشتم و اولین پسر بعد از هفت دختر در شیراز به دنیا آمد. او دو برادر کوچک‌تر از خود نیز با نام‌های محمد و امین دارد. او فعالیت هنری خود را از هفت‌سالگی با نواختن تنبک و آواز آغاز کرد و در سال 1377 به هنرستان موسیقی شیراز وارد شد و نواختن سنتور و پیانو را آموخت. سال 1381 به هنرستان موسیقی تهران وارد و از همان هنرستان فارغ‌التحصیل شد. وی به همراه برادر خود، محمد زندوکیلی و میلاد ذبیحی گروهی را تحت عنوان زند بند تأسیس کرد. علاوه بر آن سابقه همکاری با گروه‌های دنگ شو، خموش، طلوع، نغمه کیمیا، شروند و گلبانگ را دارد و کنسرت‌هایی نیز به همراه این گروه‌ها برگزار کرده است.

یا مُبْسِماً یُحاکی دُرْجاً مِنَ اللِّآلی

یا رب چه درخور آمد گِردَش خط هلالی

حالی خیال وصلت خوش می‌دهد فریبم

تا خود چه نقش بازد این صورت خیالی

می ده که گرچه گشتم نامه‌سیاه عالم

نومید کی توان بود از لطف لایزالی

ساقی بیار جامی و از خلوتم برون کش

تا در به در بگردم قَلّاش و لااُبالی

از چار چیز مگذر گر عاقلی و زیرک

امن و شرابِ بی‌غش، معشوق و جای خالی

چون نیست نقش دوران در هیچ حالْ ثابت

حافظ مکن شکایت تا می خوریم حالی

صافیست جام خاطر در دور آصف عهد

قُمْ فَاسْقِنی رَحیقاً أَصْفیٰ مِنَ الزُّلالِ

اَلْمُلْکُ قَد تَباهیٰ مِن جِدِّهِ و جَدِّه

یا رب که جاودان باد این قدر و این معالی

مسندفروز دولت، کانِ شکوه و شوکت

برهان ملک و ملت بونصر بوالمعالی

غزل شمارهٔ 462 حافظ


می‌خوردن و شادبودن، آیینِ من است

فارغ‌بودن ز کفر و دین، دینِ من است

گفتم به عروسِ دهر: «کابینِ تو چیست؟»

گفتا: «دلِ خُرَّمِ تو، کابینِ من است»

رباعی شمارهٔ 45 خیام


برای مشاهده ویدئوهای بیشتر اینجا کلیک کنید