شعر خوانی جانسوز باران نیکراه که با لهجه جذابیتش هزار برابر شده/ شعری بینظیر با واژه‌های قدرتمند که میتونن حالت رو دگرگون کنند/ نِگو عاشق شدی؛ بابا مو اعصابُم نمی گیره+ ویدیو

الان چندین و چَن ساله ِشبا خوابُم نمی گیره
نِگو عاشق شدی؛ بابا مو اعصابُم نمی گیره

هُلُم میده جلو اما جهان کارش عقب گرده
مو او طفلم که گردون از سر نمی گیره

ِغمام رویایین چیزی ِشبیه قصه ها اما
پرِ شاماهی قصه به قلابُم نمی گیره

کسی قدر دل پاک مونه هرگز نمی دونه
مو موسی هم ِبشُم آسیه نمی گیره

مو هر درد آشنایی می شناسم رو لِبش خنده س
خیالت ای دل شنگول و شادابُم نمی گیره؟

پسر کُش بوده ای دنیا از اول، آخر قصه
اشاره میکُنم رستم مو سهرابُم... نمی گیره

نِفهمید و نمیفهمن مُنو درد مونه اینجا
مو خط دکترُم خالو کسی قابُم نمی گیره