سوفیانیوز
سوفیانیوز: این لیست شامل 50 اصطلاح پرکاربرد انگلیسی است که در مکالمات روزمره، محیط کار و حتی متون نوشتاری استفاده میشود. با یادگیری این اصطلاحات، میتوانید مهارتهای مکالمه و درک مطلب خود را به طور قابل توجهی بهبود بخشید. این لیست شامل اصطلاحاتی با معانی مختلف مانند اصطلاحات عامیانه، تخصصی و اصطلاحاتی است که در موقعیتهای خاص استفاده میشوند.
به گزارش سرویس آموزش زبان پایگاه خبری سوفیانیوز، آیا تا به حال هنگام دیدن فیلمهای انگلیسیزبان به عباراتی برخوردهاید که معنای مستقیم کلماتشان هیچ کمکی به فهم مفهوم آنها نمیکند؟ این همان دنیای اصطلاحات است! اصطلاحات (Idioms) بخش مهمی از زبان انگلیسی هستند که میتوانند مکالمات شما را طبیعیتر و جذابتر کنند.
اصطلاحات انگلیسی باعث میشوند که مکالمات شما واقعیتر به نظر برسد. بدون دانستن این عبارات، ممکن است جملات شما بیش از حد کتابی یا رسمی به نظر برسند. همچنین یادگیری اصطلاحات به شما کمک میکند درک بهتری از فرهنگ انگلیسیزبانان پیدا کنید.
وقتی از اصطلاحات استفاده میکنید، شنوندگان شما حس میکنند که زبان انگلیسی را مانند زبان مادری خود بلد هستید. این عبارات به شما اعتمادبهنفس بیشتری در مکالمه میدهند.
یادگیری بدون استفاده، نتیجه زیادی ندارد. هر بار که اصطلاح جدیدی یاد میگیرید، تلاش کنید آن را در جملات روزمره به کار ببرید.
یکی از بهترین راهها برای یادگیری اصطلاحات، دیدن فیلمها و سریالهای انگلیسیزبان است. دقت کنید که چگونه شخصیتها از اصطلاحات استفاده میکنند و در چه موقعیتهایی به کار میروند.
برای به خاطر سپردن اصطلاحات، میتوانید از فلشکارتها استفاده کنید. یک طرف کارت، اصطلاح را بنویسید و طرف دیگر، معنای آن را.
“How’s it going?” (اوضاع چطوره؟)
“What’s up?” (چه خبر؟)
“It’s a bargain.” (خیلی به صرفه است.)
“Can I get a better deal?” (میتوانم تخفیف بگیرم؟)
“Think outside the box.” (خلاقانه فکر کن.)
“Back to the drawing board.” (برگردیم به نقطه شروع.)
“Hang out.” (وقت گذراندن با دوستان)
“Blow someone away.” (کسی را تحت تأثیر قرار دادن)
Break the ice: شروع یک مکالمه به صورت دوستانه
Under the weather: احساس ناخوشی داشتن
Hit the nail on the head: دقیقاً درست گفتن
A blessing in disguise: یک اتفاق بد که نتیجه خوبی دارد
Burn the midnight oil: تا دیروقت کار یا مطالعه کردن
Pull your weight: تلاش برابر با دیگران در یک تیم
The ball is in your court: تصمیم با شماست
Call it a day: کاری را تمام کردن
Spill the beans: راز را فاش کردن
Piece of cake: کاری بسیار آسان
Cut to the chase: سریعاً به اصل مطلب پرداختن
Beat around the bush: طفره رفتن
اصطلاح (Idiom) | معنی فارسی | مثال انگلیسی |
---|---|---|
Break the ice | شروع مکالمه به صورت دوستانه | Let me tell a joke to break the ice. |
Under the weather | احساس ناخوشی داشتن | I’m feeling under the weather today. |
A blessing in disguise | یک اتفاق بد که نتیجه خوبی دارد | Losing that job was a blessing in disguise. |
Hit the nail on the head | دقیقاً درست گفتن | You hit the nail on the head with your idea. |
Call it a day | کاری را تمام کردن | Let’s call it a day and continue tomorrow. |
The ball is in your court | تصمیم با شماست | I’ve done my part; now the ball is in your court. |
Spill the beans | راز را فاش کردن | Who spilled the beans about the surprise party? |
Piece of cake | کاری بسیار آسان | This homework is a piece of cake. |
Cut to the chase | سریعاً به اصل مطلب پرداختن | Let’s cut to the chase and discuss the budget. |
Beat around the bush | طفره رفتن | Stop beating around the bush and tell me the truth. |
Burn the midnight oil | تا دیروقت کار یا مطالعه کردن | She burned the midnight oil to finish her report. |
Pull your weight | تلاش برابر با دیگران در یک تیم | Everyone needs to pull their weight to succeed. |
Costs an arm and a leg | خیلی گران بودن | That car costs an arm and a leg. |
Kill two birds with one stone | با یک تیر دو نشان زدن | We can kill two birds with one stone by shopping on the way. |
Hit the books | مطالعه کردن | I have to hit the books before my exams. |
Bite off more than you can chew | بیشتر از توان خود کار برداشتن | He bit off more than he could chew with this project. |
Let the cat out of the bag | راز را فاش کردن | Someone let the cat out of the bag about the proposal. |
Once in a blue moon | خیلی به ندرت | I visit my relatives once in a blue moon. |
Raining cats and dogs | باران شدید | It’s raining cats and dogs outside. |
Hit the ground running | شروع کردن با انرژی و سرعت | He hit the ground running on his first day at work. |
Keep your chin up | مثبت و امیدوار بودن | Keep your chin up; things will get better. |
Barking up the wrong tree | اشتباه گرفتن علت مشکل | If you think I’m responsible, you’re barking up the wrong tree. |
Add fuel to the fire | بدتر کردن اوضاع | His comments just added fuel to the fire. |
Jump on the bandwagon | همراه شدن با موج یا مد | Everyone is jumping on the bandwagon of NFTs. |
The tip of the iceberg | بخش کوچکی از یک مشکل بزرگتر | This issue is just the tip of the iceberg. |
Actions speak louder than words | عمل از گفتار مهمتر است | Actions speak louder than words, so prove it! |
Scratch someone’s back | به کسی کمک کردن به امید کمک متقابل | If you scratch my back, I’ll scratch yours. |
Every cloud has a silver lining | هر اتفاق بد جنبه مثبتی دارد | Don’t worry; every cloud has a silver lining. |
Bark is worse than bite | تهدید زیاد اما بیخطر | His bark is worse than his bite. |
Take it with a grain of salt | با احتیاط باور کردن | Take what he says with a grain of salt. |
Blow off steam | خالی کردن عصبانیت | I go for a run to blow off steam after work. |
Get out of hand | کنترل از دست خارج شدن | The party got out of hand after midnight. |
On the same page | همنظر بودن | Let’s make sure we’re on the same page. |
Pull someone’s leg | کسی را دست انداختن | Are you pulling my leg, or is this real? |
Throw in the towel | تسلیم شدن | After so many attempts, he finally threw in the towel. |
Cut corners | کمکاری کردن برای صرفهجویی | Don’t cut corners with this project. |
In the nick of time | در آخرین لحظه | The firefighters arrived in the nick of time. |
On thin ice | در وضعیت خطرناک | He’s on thin ice with his boss these days. |
Go the extra mile | تلاش بیشتر کردن | She always goes the extra mile for her customers. |
Through thick and thin | در خوشی و ناخوشی | They stayed together through thick and thin. |
Go back to square one | از اول شروع کردن | We had to go back to square one with the design. |
Read between the lines | پی بردن به معنی ضمنی | Learn to read between the lines in negotiations. |
A penny for your thoughts | چه فکری میکنی؟ | You look quiet—penny for your thoughts? |
Cry over spilled milk | غصه خوردن برای چیزی که تغییر نمیکند | There’s no use crying over spilled milk. |
The best of both worlds | بهترین ویژگیهای دو چیز | Living in a small town gives me the best of both worlds. |
Out of the blue | ناگهانی | He called me out of the blue yesterday. |
Let sleeping dogs lie | موضوعات قدیمی را باز نکنید | Let’s not bring up the past—let sleeping dogs lie. |
Bite the bullet | تحمل کردن شرایط سخت | He had to bite the bullet and face the situation. |
Burn bridges | از بین بردن روابط | Don’t burn bridges; you might need them later. |
Cross that bridge when you come to it | بعداً به مشکل فکر کردن | Don’t worry; we’ll cross that bridge when we come to it. |
اصطلاحات را زمانی به کار ببرید که به مکالمه کمک کنند، نه فقط برای نمایش دانستههایتان.
اگر در هر جمله از یک اصطلاح استفاده کنید، ممکن است مکالمه غیرطبیعی به نظر برسد. تعادل را رعایت کنید.
ترجمه مستقیم اصطلاحات به زبان مادری معمولاً باعث ایجاد سوءتفاهم میشود. مثلاً “Break the ice” ربطی به شکستن یخ واقعی ندارد!
هر اصطلاحی در موقعیت مناسب خود استفاده میشود. مثلاً اصطلاحات غیررسمی در محیطهای رسمی کاربرد ندارند.
یادگیری اصطلاحات انگلیسی یک قدم بزرگ برای روانتر شدن زبان شماست. این عبارات، مانند ادویهای برای مکالمات هستند که به آنها طعم و جذابیت میبخشند. پس هر روز تلاش کنید چند اصطلاح جدید یاد بگیرید و در مکالمات روزانه خود به کار ببرید.
برای مشاهدۀ مطالب دیگر در سرویس آموزش زبان روی این لینک کلیک کنید.