سوفیانیوز
سوفیانیوز: کتاب گویا یا کتاب صوتی، متن کتابی است که توسط یک یا چند گوینده خوانده و به صورت ضبط شده درمیآید. آن میتواند به صورت نمایشنامه اجرا شود یا ممکن است با موسیقی یا جلوههای صوتی همراه باشد. در این ویدیو کتاب صوتی "هری پاتر و حفرۀ اسرارآمیز" را با صدای آرمان سلطان زاده میبینید.
به گزارش پایگاه خبری سوفیانیوز، کتاب هری پاتر و حفرهی اسرار آمیز دومین جلد از سری کتابهای هری پاتر است. این کتاب برای نخستین بار در سال 1998 منتشر شد و سال 2002 فیلمی موفق از آن ساخته شد. یکی از نوآوریهای جی.کی رولینگ در کتاب حفره اسرار آمیز پیچیدگی داستان و تعدد شخصیتهاست. رولینگ در این کتاب به شخصیتهایش عمق بیشتری بخشیده است و عناصر و المانهای جادویی بیشتری را وارد کتاب کرده است. این سیر در پنج جلد بعدی هری پاتر هم ادامه خواهد داشت که خود شایان توجه است.
هری پاتر یک جادوگر بود و تازه سال اول مدرسه ی علوم و فنون جادوگری هاگوارتز را به پایان رسانده بود. گرچه دورسلی ها از بازگشت هری در تعطیلات چندان خشنود نبودند ناراحتی آن ها در مقابل دلتنگی هری هیچ بود.
دوری از هاگوارتز همچون درد مزمن و جان گدازی پیوسته وجودش را آزار می داد. دلش برای قلعه با راهروهای مخفی و اشباحش تنگ شده بود؛ برای کلاس های درس ( البته نه کلاس اسنیپ، استاد درس معجون ها ) ؛ برای نامه هایی که جغدها می آوردند؛ برای ضیافت های باشکوه در سرسرای بزرگ مدرسه؛ برای تختخواب پرده دارش در خوابگاه برج؛ برای ملاقات با هاگرید ، شکاربان مدرسه، در کلبه اش واقع در حاشیه ی جنگل ممنوع و بیش از همه دلش برای بازی کوییدیچ، محبوب ترین ورزش در دنیای جادویی تنگ شده بود ( ورزشی با شش تیر دروازه ی مرتفع، چهار توپ پرنده و چهارده بازیکن سوار بر جاروی پرنده).
همین که هری به خانه ی دورسلی ها رسید عمو ورنون کتاب های جادویی، چوبدستی سحرآمیز، رداهای مدرسه، پاتیل و از همه مهم تر نیمبوس دوهزار، جاروی پرنده ی بی نظیر هری را در انباری زیر پله پنهان کرد. برای دورسلی ها چه اهمیتی داشت که عضویت هری در تیم کوییدیچ مدرسه به علت نداشتن تمرین کافی به خطر بیفتد؟ برای دورسلی ها چه اهمیتی داشت که هری ناچار شود بدون انجام تکالیفش به مدرسه بازگردد؟ دورسلی ها از جمله افرادی بودند که جادوگرها به آن ها لقب مشنگ می دادند ( افرادی که حتی یک قطره خون جادویی در رگ هایشان یافت نمی شد ) . از نظر مشنگ ها حتی داشتن یک خویشاوند جادوگر ننگ به شمار می آمد. عمو ورنون حتی هدویگ، جغد هری را نیز در قفسش زندانی کرده بود مبادا هری با کسی در دنیای جادوگری ارتباط برقرار کند.
هری هیچ شباهتی به سایر اعضای خانواده اش نداشت. عمو ورنون مرد درشت هیکلی بود با گردن کوتاه و سبیل پرپشت مشکی. خاله پتونیا زنی لاغر و استخوانی بود که صورت اسبی کشیده ای داشت. دادلی نیز بور و چاق بود و پوست سرخ و سفیدی داشت. اما هری ریزنقش و لاغر بود با چشم های سبز درخشان و موهای مشکی پرکلاغی که همیشه نامرتب بود. عینکی با شیشه های گرد به چشم می زدوروی پیشانیش جای زخم کوچک و ظریفی به شکل صاعقه خودنمایی میکرد.