کد خبر: 15902
پنجشنبه 3 مهر 1404 - 12:06
پنجشنبه 3 مهر 1404 - 12:06

تعجب سروش صحت از اینکه مهران مدیری به راحتی تونست دیالوگ معروف هملت رو از حفظ بخونه!/ بودن یا نبودن؟ مسئله این است! آیا شریفتر آنست که ضربات و لطمات روزگار نامساعد را متحمل شویم...

سوفیانیوز: با ویدیویی از مهران مدیری، لحظه خواندن دیالوگ معروف از کتاب هملت در خدمتتان هستیم.

به گزارش سرویس معرفی کتاب سوفیانیوز، «ویلیام شکسپیر» (1566-1616) شاعر و نمایش‌نامه‌نویس انگلیسی است. او از بزرگ‌ترین نویسندگان عصر «الیزابت»؛ پدر نمایش‌نامه‌نویسی همه ادوار است، و آثار او سرشار از مسائل سیاسی و اخلاقی، اضطراب و غم، آرامش و تسکین خاطره، صنعت کلام و معرفت عمیق درون و اندیشه ملی درباره ایمان و خداست. منتقدان جایگاه عظیمی برای نمایش‌نامه‌های وی، به علت توصیف دقیق و تحلیل‌های عالی از روان‌شناسی افراد قائل هستند. در نمایش‌نامه «هملت» که یکی از جذاب‌ترین درام‌های ادبیات جهان است، «روح پدر مقتول» افسرده و اندوهگین، برابر فرزند ظاهر می‌شود و بر او این راز را فاش می‌سازد که وی کشته ستم «کلودیوس» برادر جفاکار خود است و او خونش را بر زمین ریخته تا از یک طرف تخت سلطنت و از سوی دیگر همسر او را تصاحب کند. «هملت» ناگهان در برابر وظیفه بسیار خطیری قرار می‌گیرد. این که به قصاص خون پدر، خون عموی خود را نیز بر زمین بریزد. مجموعه حاضر بیست و دومین شماره از مجموعه «تصویری از ادبیات کلاسیک جهان» است.

بودن یا نبودن؟ مسئله این است! آیا شریفتر آنست که ضربات و لطمات روزگار نامساعد را متحمل شویم یا آن‌که سلاح نبرد به دست گرفته با انبوه مشکلات بجنگیم تا آن ناگواری‌ها را از میان برداریم؟ مردن… خفتن… همین و بس؟ اگر خوابِ مرگ، درد‌های قلب ما و هزاران آلام دیگر را که طبیعت بر جسم ما مستولی می‌کند پایان بخشد، غایتی است که بایستی البته آرزومند آن بود. مردن… خفتن… خفتن، و شاید خواب دیدن. آه، مانع همین‌جاست. در آن زمان که این کالبد خاکی را به دور انداخته باشیم، در آن خوابِ مرگ، شاید رویاهای ناگواری ببینیم! ترس از همین رویاهاست که ما را به تأمل وامیدارد و همین گونه ملاحظات است که عمرِ مصیبت و سختی را این‌قدر طولانی می‌کند. زیرا اگر شخص یقین داشته باشد که با یک خنجر برهنه می‌تواند خود را آسوده کند، کیست که در برابر لطمه‌ها و خفت‌های زمانه، ظلم ظالم، تَفَرعُن متکبر، دردهای عشق شکست‌خورده، درنگ‌های دیوانی، وقاحت منصب‌داران، و تحقیر‌هایی که لایقان صبور از دست نالایقان می‌بینند، تن به تحمل در دهد؟ کیست که حاضر به بردن این بارها باشد، و بخواهد که در زیر فشار زندگانی پر ملال، پیوسته ناله و شکایت کند و عرق بریزد؟ همانا بیم از ماورای مرگ، آن سرزمین نامکشوفی که از سرحدش هیچ مسافری برنمی‌گردد، شخص را حیران و اراده‌ی او را سست می‌کند، و ما را وامیدارد تا همه‌ی رنج‌هایی را که در حال کنونی داریم، تحمل نمائیم و خود را به میان مشقاتی که از حد و نوع آن بی‌خبر هستیم، پرتاب نکنیم! آری! تفکر و تعقل همه‌ی ما را ترسو و جَبان می‌کند، و عزم و اراده، هر زمان که با افکارِ احتیاط آمیز توأمان گردد، رنگ باخته و صلابت خود را از دست می‌دهد. خیالات بسیار بلند، به ملاحظه‌ی همین مراتب، از سیر و جریان طبیعی خود باز می‌مانند و به مرحله‌ی عمل نمی‌رسند و از میان می‌روند…

برای مشاهده ویدئوهای بیشتر اینجا کلیک کنید.