سوفیانیوز
سوفیانیوز: داستان فریدون در شاهنامه نمادی از مبارزه فردوسی با خرافات است. مردم او را فرشتهای میپنداشتند، اما فریدون به ایرج گفت که اعلام کند: «فریدون فرشته نبود.» فردوسی با این داستان، بر انسانی بودن قهرمانان تأکید دارد و جامعه را به خردگرایی و پرهیز از افسانهپردازی دعوت میکند.
به گزارش پایگاه خبری سوفیانیوز، داستان فریدون در شاهنامه یکی از بخشهای برجسته و آموزندهای است که فردوسی در آن به مقابله با خرافات و باورهای نادرست مردمی میپردازد. در این داستان، پس از پیروزی فریدون بر ضحاک، مردم به او جایگاه افسانهای میدهند و او را به عنوان فرشتهای آسمانی میشناسند که گویا اگر از بین برود، همه بدبخت خواهند شد. این باورهای نادرست مردم، که گاهی در اسطورههای ایران قدیم نیز ریشه دارد، به وضوح نشان میدهد که فردوسی قصد دارد هشدار دهد که مردان بزرگ نیز انساناند و نباید به افسانههای خرافی درباره آنها دامن زد.
در یکی از قسمتهای داستان، فریدون در پایان زندگیاش احساس میکند که مردم درباره او اشتباه میکنند و او را چیزی فراتر از انسان میپندارند. به همین دلیل، او به فرزندش ایرج دستور میدهد که مردم را از این اشتباه بیرون بیاورد. او به ایرج میگوید:
«به بالای آن شهر آباد شو
بگو ای پسر که فریدون فرخ، فرشته نبود
ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
ز داد و دهش یافت آن نیکویی
تو داد و دهش کن فریدون تویی»
این بخش از داستان نشاندهنده تلاش فردوسی است برای تأکید بر انسانی بودن قهرمانان و پرهیز از ایجاد اسطورههایی که ممکن است مردم را به اشتباه بیندازد.
فردوسی در این بخش از شاهنامه میخواهد به مخاطبان خود یادآوری کند که عظمت و بزرگی یک انسان نه از خرافهها و افسانهها، بلکه از کردار نیک و پایداری او در برابر دشواریها سرچشمه میگیرد. فریدون، هرچند پادشاهی بزرگ و قهرمانی ملی است، ولی همچنان انسان است و فردوسی با این بیان سعی دارد مردم را به واقعگرایی و خردگرایی دعوت کند.
از این دیدگاه، فردوسی در شاهنامه به دنبال برپا کردن تفکری نو است؛ تفکری که به جای بزرگنمایی غیرواقعی از شخصیتهای تاریخی و افسانهای، بر تلاشها و فضایل انسانی آنها تأکید میکند. فریدون نیز با این سخن خود که «فرشته نبودم» دقیقاً به این موضوع اشاره دارد که نباید اسطورهها و افسانهها را با واقعیت آمیخت و انتظار معجزه از انسانها داشت.
در نهایت، فردوسی با بیان این نکته که «فریدون فرشته نبود»، تلاش دارد جامعهای را که به شدت تحت تأثیر خرافات و باورهای نادرست است، به راه راست و منطقی هدایت کند. او با تأکید بر عقلانیت و درایت، به روشنی نشان میدهد که این تفکر اساطیری میتواند مانع از رشد فکری و اجتماعی جامعه شود و بر خلاف آن، شناخت واقعیتهای تاریخی و ارزشگذاری بر انسانیت و کردار نیک، کلید پیشرفت و سعادتمندی خواهد بود.