کد خبر: 16636
دوشنبه 21 مهر 1404 - 14:00
دوشنبه 21 مهر 1404 - 14:00

زیباترین غزل حافظ با صدای جاودان استاد شجریان /شعری که هزار بارهم گوش بدی خسته نمیشی + ویدئو

سوفیانیوز: در این فیلم زیباترین حافظ با غوغای آواز باشکوه محمدرضا شجریان را بشنوید و لذت ببرید.

به گزارش سرویس چندرسانه ای سوفیانیوز، محمّدرضا شجریان (1 مهر 1319 – 17 مهر 1399) موسیقی‌دان و خوانندهٔ موسیقی سنتی ایرانی بود. شجریان در میان دوست‌داران خود با عنوان «استاد آواز ایران» و «خسروِ آواز ایران» شناخته می‌شود. بسیاری از مردم ایران او را مهم‌ترین چهرهٔ موسیقی ایرانی و یکی از نمادهای مهم فرهنگ و موسیقی ایران‌زمین می‌دانند. شجریان از آوازه‌ای بین‌المللی نیز برخوردار است. محمدرضا شجریان از بنیاد آقاخان، جایزهٔ خداوندگار موسیقی را دریافت کرده است و نامزد جایزه گرمی نیز بوده است.

وی همچنین خوش‌نویس خطِ نستعلیق، رئیس شورای عالی خانه موسیقی ایران، بنیان‌گذار گروه شهناز، شرکت دل‌آواز، باغ هنر بم و طراح چند ساز موسیقی بود. او در قرائت قرآن نیز فعالیت داشت و دعای ربنا، نامدارترین تلاوت قرآنیِ او بود.

وی علاوه بر اشعار کلاسیک شاعرانی چون حافظ، سعدی، مولانا، عطار، باباطاهر و خیام، در برخی کنسرت‌ها و کارهای خود از «شعر نو» شاعرانی چون فریدون مشیری، نیما یوشیج، سهراب سپهری، محمدرضا شفیعی کدکنی، مهدی اخوان ثالث و هوشنگ ابتهاج استفاده کرده است. از جمله کارهای مشترک او گزیده‌ای است از رباعیات خیام با صدای شجریان و رباعی‌خوانی احمد شاملو. همچنین، وی تعدادی از دعاهای قرآنی را در اثر مشهور به دعای ربّنا خوانده است که در هنگام افطارهای ماه رمضان از صداوسیمای ایران پخش می‌شد. همچنین بعد از درگذشت پدرش که از استادان و قاریان مشهور قرآن در مشهد بود، برخی از تلاوت‌های قرآن خود را با عنوان به یاد پدر در دو سی‌دی مجزا (به یاد پدر 1 و به یاد پدر 2) منتشر کرد.

از فرزندان او، همایون و مژگان در زمینهٔ موسیقی فعالیت دارند. خوانندگانی چون ایرج بسطامی، مظفر شفیعی، حسام‌الدین سراج، حمیدرضا نوربخش، علی جهاندار، بیژن کامکار، سینا سرلک، وحید تاج و پسرش همایون از شاگردان شجریان بودند.

دو یار زیرک و از بادهٔ کهن دو منی

فراغتی و کتابی و گوشهٔ چمنی

من این مقام به دنیا و آخرت ندهم

اگر چه در پِی‌ام افتند هر دم انجمنی

هر آن که کنج قناعت به گنج دنیا داد

فروخت یوسف مصری به کمترین ثمنی

بیا که رونق این کارخانه کم نشود

به زهدِ همچو تویی، یا به فسق همچو منی

ز تندباد حوادث نمی‌توان دیدن

در این چمن که گلی بوده است یا سَمنی

ببین در آینهٔ جام، نقش‌بندیِ غیب

که کس به یاد ندارد چنین عجب زَمنی

از این سَموم که بر طَرْف بوستان بگذشت

عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی

به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند

چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی

مزاجِ دَهر تَبَه شد در این بلا حافظ

کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی؟

غزل شمارهٔ 477

اگر شما هم شعری حفظ هستید، خوشحال می‌شویم تجربه‌تان را در بخش نظرات با ما به اشتراک بگذارید.


برای مشاهده ویدئوهای بیشتر اینجا کلیک کنید