کد خبر: 18018
جمعه 9 آبان 1404 - 03:00
جمعه 9 آبان 1404 - 03:00

اجرای بی‌تکرار استاد شجریان با شعر ابتهاج، آواز بی‌تکرار جهان / ببین که دست غمت بر سرم چه آورده است

سوفیانیوز: در این فیلم اجرای باشکوه محمدرضا شجریان با شعری از هوشنگ ابتهاج را بشنوید و لذت ببرید.

به گزارش سرویس چندرسانه ای سوفیانیوز، محمّدرضا شجریان (1 مهر 1319 – 17 مهر 1399) موسیقی‌دان و خوانندهٔ موسیقی سنتی ایرانی بود. شجریان در میان دوست‌داران خود با عنوان «استاد آواز ایران» و «خسروِ آواز ایران» شناخته می‌شود. بسیاری از مردم ایران او را مهم‌ترین چهرهٔ موسیقی ایرانی و یکی از نمادهای مهم فرهنگ و موسیقی ایران‌زمین می‌دانند. شجریان از آوازه‌ای بین‌المللی نیز برخوردار است. محمدرضا شجریان از بنیاد آقاخان، جایزهٔ خداوندگار موسیقی را دریافت کرده است و نامزد جایزه گرمی نیز بوده است.

وی همچنین خوش‌نویس خطِ نستعلیق، رئیس شورای عالی خانه موسیقی ایران، بنیان‌گذار گروه شهناز، شرکت دل‌آواز، باغ هنر بم و طراح چند ساز موسیقی بود. او در قرائت قرآن نیز فعالیت داشت و دعای ربنا، نامدارترین تلاوت قرآنیِ او بود.

وی علاوه بر اشعار کلاسیک شاعرانی چون حافظ، سعدی، مولانا، عطار، باباطاهر و خیام، در برخی کنسرت‌ها و کارهای خود از «شعر نو» شاعرانی چون فریدون مشیری، نیما یوشیج، سهراب سپهری، محمدرضا شفیعی کدکنی، مهدی اخوان ثالث و هوشنگ ابتهاج استفاده کرده است. از جمله کارهای مشترک او گزیده‌ای است از رباعیات خیام با صدای شجریان و رباعی‌خوانی احمد شاملو. همچنین، وی تعدادی از دعاهای قرآنی را در اثر مشهور به دعای ربّنا خوانده است که در هنگام افطارهای ماه رمضان از صداوسیمای ایران پخش می‌شد. همچنین بعد از درگذشت پدرش که از استادان و قاریان مشهور قرآن در مشهد بود، برخی از تلاوت‌های قرآن خود را با عنوان به یاد پدر در دو سی‌دی مجزا (به یاد پدر 1 و به یاد پدر 2) منتشر کرد.

از فرزندان او، همایون و مژگان در زمینهٔ موسیقی فعالیت دارند. خوانندگانی چون ایرج بسطامی، مظفر شفیعی، حسام‌الدین سراج، حمیدرضا نوربخش، علی جهاندار، بیژن کامکار، سینا سرلک، وحید تاج و پسرش همایون از شاگردان شجریان بودند.

بر آستان تو، دل پایمال صد درد است
ببین که دست غمت بر سرم چه آورده است

هوای باغ گل سرخ داشتیم و دریغ
که بلبلان همه زارند و برگ ها زرد است

شب است و آینه خواب سپیده می‌بیند
بیا که روز خوش ما خیال پرورده است

دهان غنچه فرو بسته ماند در شب باغ
که صبح خنده گشا روی ازو نهان کرده است

چه ها که بر سر ما رفت و کس نزد آهی
به مردمی که جهان سخت ناجوانمرد است

به سوز دل نفسی آتشین بر آر، ای عشق
که سینه ها سیه از روزگار دم سرد است

غم تو با دل من پنجه درفکند و رواست
که این دلیر به بازوی آن هماورد است

دلا منال و ببین هستی یگانه‌ی عشق
که آسمان و زمین با من و تو همدرد است

ز خواب زلف سیاهت چه دم زنم که هنوز
خیال سایه پریشان ز فکر شبگرد است...

سایه، هوشنگ ابتهاج

اگر شما هم شعری حفظ هستید، خوشحال می‌شویم تجربه‌تان را در بخش نظرات با ما به اشتراک بگذارید.


برای مشاهده ویدئوهای بیشتر اینجا کلیک کنید