کد خبر: 18967
دوشنبه 19 آبان 1404 - 02:36
دوشنبه 19 آبان 1404 - 02:36

فریادهای عاشقانه علی ضیاء با یاسر قنبرلو / صدیا بی‌همتا وقتی کلمات عاشقانه جان می‌گیرند + ویدئو

سوفیانیوز: در این فیلم دکلمه عاشقانه و زیبای علی ضیا را بشنوید و لذت ببرید.

به گزارش سرویس چندرسانه ای سوفیایوز، علی ضیا مجری معروف برنامه‌های تلویزیونی در تاریخ بیست و ششم شهریور ماه سال 1364 در کاشان و در یک خانواده چهار نفره متولد شد. او فرزند آخر خانواده است و یک خواهر بزرگتر از خود به نام شیما دارد. مادر علی ضیا نویسنده و پدرش تاجر بوده که نام مادر علی ضیا شهره احدیث و پدرش سید حسین ضیا گزارش شده است.

از تنم تا تنش یک وجب بود

وقت چسبیدن ِ لب به لب بود

عقل ! امّـا جدایی طلب بود

بود ! امـّـا دخالت نمی کرد!

عشق ِ من ، لکه ی دامنش بود

من حواسم به پیراهنش بود

او حواسش به مرز تنش بود

بود! امــّا رعایت نمی کرد !!

آن شب از جان مستم چه می‌خواست

دست او روی دستم چه می‌خواست

وسوسه از شکستم چه می‌خواست

تف بر این ارتجاع ِ صعودی !

دستش افتاد در موج موبم

پاره شد جامه از رو به رویم!

مانده ام از چه چیزی بگویم !

آه یوسف ! تو دیگر که بودی …

عقل می‌گوید : « این کار زشت است »

عشق می‌گوید : « این سرنوشت است !

اولین درب های بهشت است

آخرین دکمه های لباســش ! »

باز کردم ! رسیدم به آتش !

آتش ، امّــا برای سیاوَش !

خیره در سرخی ِ التماسش

غرق در آبی ِ چشم هایش

من حواسم به او … او حواسش …

آخرین دکمه های لباسش …

آخرین دکمه های لباسش …

یاسر قنبرلو


برای مشاهده ویدئوهای بیشتر اینجا کلیک کنید