کد خبر: 16788
چهارشنبه 23 مهر 1404 - 15:00
چهارشنبه 23 مهر 1404 - 15:00

شورانگیزترین آواز استاد شجریان با غزلی جاودان از مولانا خطاب به معشوق /

سوفیانیوز: در این فیلم زیباترین شعر مولانا با غوغای آواز باشکوه محمدرضا شجریان را بشنوید و لذت ببرید.

به گزارش سرویس چندرسانه ای سوفیانیوز، محمّدرضا شجریان (1 مهر 1319 – 17 مهر 1399) موسیقی‌دان و خوانندهٔ موسیقی سنتی ایرانی بود. شجریان در میان دوست‌داران خود با عنوان «استاد آواز ایران» و «خسروِ آواز ایران» شناخته می‌شود. بسیاری از مردم ایران او را مهم‌ترین چهرهٔ موسیقی ایرانی و یکی از نمادهای مهم فرهنگ و موسیقی ایران‌زمین می‌دانند. شجریان از آوازه‌ای بین‌المللی نیز برخوردار است. محمدرضا شجریان از بنیاد آقاخان، جایزهٔ خداوندگار موسیقی را دریافت کرده است و نامزد جایزه گرمی نیز بوده است.

وی همچنین خوش‌نویس خطِ نستعلیق، رئیس شورای عالی خانه موسیقی ایران، بنیان‌گذار گروه شهناز، شرکت دل‌آواز، باغ هنر بم و طراح چند ساز موسیقی بود. او در قرائت قرآن نیز فعالیت داشت و دعای ربنا، نامدارترین تلاوت قرآنیِ او بود.

وی علاوه بر اشعار کلاسیک شاعرانی چون حافظ، سعدی، مولانا، عطار، باباطاهر و خیام، در برخی کنسرت‌ها و کارهای خود از «شعر نو» شاعرانی چون فریدون مشیری، نیما یوشیج، سهراب سپهری، محمدرضا شفیعی کدکنی، مهدی اخوان ثالث و هوشنگ ابتهاج استفاده کرده است. از جمله کارهای مشترک او گزیده‌ای است از رباعیات خیام با صدای شجریان و رباعی‌خوانی احمد شاملو. همچنین، وی تعدادی از دعاهای قرآنی را در اثر مشهور به دعای ربّنا خوانده است که در هنگام افطارهای ماه رمضان از صداوسیمای ایران پخش می‌شد. همچنین بعد از درگذشت پدرش که از استادان و قاریان مشهور قرآن در مشهد بود، برخی از تلاوت‌های قرآن خود را با عنوان به یاد پدر در دو سی‌دی مجزا (به یاد پدر 1 و به یاد پدر 2) منتشر کرد.

از فرزندان او، همایون و مژگان در زمینهٔ موسیقی فعالیت دارند. خوانندگانی چون ایرج بسطامی، مظفر شفیعی، حسام‌الدین سراج، حمیدرضا نوربخش، علی جهاندار، بیژن کامکار، سینا سرلک، وحید تاج و پسرش همایون از شاگردان شجریان بودند.

آمده‌ام که سر نهم عشق تو را به سر برم

ور تو بگوییم که نی، نی شکنم شکر برم

آمده‌ام چو عقل و جان از همه دیده‌ها نهان

تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم

آمده‌ام که ره زنم بر سر گنج شه زنم

آمده‌ام که زر برم زر نبرم خبر برم

گر شکند دل مرا جان بدهم به دل شکن

گر ز سرم کله برد من ز میان کمر برم

اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم

اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم

آنک ز زخم تیر او کوه شکاف می‌کند

پیش گشاد تیر او وای اگر سپر برم

گفتم آفتاب را گر ببری تو تاب خود

تاب تو را چو تب کند گفت بلی اگر برم

آنک ز تاب روی او نور، صفا به دل کشد

و آنک ز جوی حسن او آب سوی جگر برم

در هوس خیال او همچو خیال گشته‌ام

وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم

این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من

گفت بخور نمی‌خوری پیش کسی دگر برم

غزل شمارهٔ 1403

اگر شما هم شعری حفظ هستید، خوشحال می‌شویم تجربه‌تان را در بخش نظرات با ما به اشتراک بگذارید.


برای مشاهده ویدئوهای بیشتر اینجا کلیک کنید