شنبههای عاشقانه با استاد شهریار/ شعر عاقانه از استاد شهریار؛ دردی که هیچوقت خاموش نخواهد شد/ ارزش 100 بار دیدن رو داره+ ویدیو
سوفیانیوز: با شعر عاشقانه بسیار زیبای استاد شهریار همراه ما باشید. خوشحال میشویم نظراتتان را با ما به اشتراک بگذارید.
به گزارش سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز، سید محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار، شاعر پارسیگوی آذریزبان، در سال 1285 هجری شمسی در بازارچه میرزا نصراله تبریزی واقع در چای کنار چشم به جهان گشود. در سال 1328هجری قمری که تبریز آبستن حوادث خونین وقایع مشروطیت بود پدرش او را به روستای قیش قورشان و خشکناب منتقل نمود. دورهٔ کودکی استاد در خاستگاه پدری و در آغوش طبیعت و روستا سپری شد که منظومه حیدربابا مولود آن خاطرات است.
او تحصیلات خود را در مدرسهٔ متحده و فیوضات و متوسطهٔ تبریز و دارالفنون تهران گذراند و وارد دانشکدهٔ طب شد. سرگذشت عشق آتشین و ناکام او که به ترک تحصیل وی از رشتهٔ پزشکی در سال آخر منجر شد، مسیر زندگی او را عوض کرد و تحولات درونی او را به اوج معنوی ویژهای کشانید و به اشعارش شور و حالی دیگر بخشید. وی سرانجام پس از هشتاد و سه سال زندگی شاعرانهٔ پربار در 27 شهریور ماه 1367 هجری شمسی درگذشت و بنا به وصیت خود در مقبره الشعرای تبریز به خاک سپرده شد.
متن شعر
*بیــــرگون آغیــز قالی بوش
(روزی میشود که دهان خالی میماند)
*بیــــرگـون دولـی داد اولـی
(و روزی مملو از مزه های گوناگون است،(کنایه از وفور نعمت))
*گون وار کی هئچ زاد اولماز
(روزی میشود که چیزی یافت نمیشود)
*گــــون وار کی هر زاد اولی
(و روزی میشود که همه چیز موجود است)
*بختیـــــن دورا باخـــــارسان
(اگر بخت با تو باشد میبینی که)
*یـــــــادلار قوهوم قارداشدی
(بیگانگان بسان خویش و برادر میشوند)
*آممـــــا بختیـــــــن یــــاتاندا
(ولی گاهیکه بخت با تو یار نیست)
*قوهــــوم قـــارداش یاد اولی
(خویش و برادر برایت بیگانه میشوند)
.