سوفیانیوز
سوفیانیوز: «باغ کیانوش» با وجود مدت زمان بالای صد دقیقه خود، خوش ریتم از کاردرآمده است. از طرف دیگر فیلمساز به خوبی از دیگر عناصر کلیدی سینما همچون فیلمبرداری، موسیقی و طراحی صحنه بهره گرفته و فضای بصری جذابتری به آن بخشیده است. دو گروه بودن بازیگران نیز دیگر چالش کارگردان باغ کیانوش بوده که حاصل آن متوسط از کار درآمده است
به گزارش سرویس سرگرمی پایگاه خبری سوفیانیوز به نقل از فیلیمو؛ اقتباس ادبی یک اتفاق معمول در سینمای جهان به حساب میآید که سینمای ایران در سالهای گذشته رغبت چندان به آن نشان نداده است. یکی از مهمترین دلایل آن نیز نارضایتی تقریبا همیشگی نویسندگان بابت اثری است که براساس نوشته آنها روی پرده سینما رفته است. اما در سالهای اخیر، فیلمنامهنویسها و کارگردانهای بیشتری به سمت اقتباس ادبی رفته و تلاش بیشتری در این زمینه به خرج دادهاند که نتایج خوبی هم به دست آوردهاند. از طرف دیگر، سینمای ایران میلیونها مخاطب بالقوه در گروه سنی نوجوان دارد که در 4 دهه گذشته توجه زیادی به آن نشده و اندک فیلمسازان این وادی نیز نگاهشان بیشتر به کودکان معطوف بوده است. اما این روزها فیلمی روی اکران سینماهای کشور رفته که برای نوجوانها ساخته شده و در عین حال فیلمی اقتباسی هم به حساب میآید. (باغ کیانوش) به کارگردانی رضا کشاورز حداد که خود فیلمنامه آن را براساس کتابی به همین نام به قلم علی اصغر عزتی پاک نوشته است.
باغ کیانوش را میتوان در زمره آثار نوجوانانهای قرار داد که مولفههای سینمای دفاع مقدس نقش پررنگی در شکلگیری آن دارد. عروسی بزرگی در یک روستا برپا شده و تمام اهالی آن نیز دعوت شدهاند. چند ساعت قبل از آن، عدهای از نوجوانهای روستا بر سر رفتن به باغ جوانی به نام کیانوش که در آن درخت موز وجود دارد، شرطبندی میکنند. رفتن علی و سینا به باغ را میتوان حادثه محرک نخست فیلمنامه این فیلم به حساب آورد که موتور حرکت داستان را روشن کرده و آن را با ریتمی مناسب به سمت نقطه عطف نخست میبرد. در این بین اشارههای ظریفی هم به پرواز هواپیماهای جنگی عراقی شده و کاشت اطلاعات انجام میگیرد. همان طور که به صندوق موز پشت وانت که زیر جعبههای دیگر گذاشته شده اشاره شده و در نیمه میانی فیلم از آن استفاده میشود.
کشاورز حداد برای عرض بخشیدن به قصه و در مدار قرار دادن شخصیتهای نسبتا متعدد خود از رفت و برگشتهای زمانی و روایت ماجرا از زاویه دیدهای مختلف بهره گرفته که البته گاه باعث سردرگمی تماشاگر میشود. در واقع میتوان گفت که اضافه کردن شخصیتها نسبت به کتاب، لطمههایی به فیلمنامه وارد کرده و اندکی تماشاگر خود را اذیت میکند. نقطه عطف دوم هم جای درستی قرار گرفته و تعلیق حاکم بر فیلم را به شدت افزایش میدهد که میتوان آن را یکی از مهمترین نقاط قوت فیلم به حساب آورد. در پرداخت شخصیتها نیز نویسنده فیلمنامه آگاهانه سراغ تیپ و تیپ-شخصیت رفته و از کلیشهها در خلق آنها به ویژه نوجوانها بهره گرفته است. کیانوش با توجه به زخم درونیاش، لایههای بیشتری نسبت به خلبان داشته و به عنوان قهرمان به باور تماشاگران نوجوان خود مینشیند. داستانک مربوط به او و پدر علی که همرزماش بوده نیز از اندک داستان فرعیهای باغ کیانوش است که لایهای به فیلمنامه آن اضافه کرده و روی علی و کیانوش تاثیر میگذارد. هر چند که جلوههای ویژه رایانهای مربوط به جنگ آنچنان که باید از کاردرنیامده و اندکی از فیلم بیرون میزند.