تحصیل پزشکی با شهریههای 9 رقمی! بخشنامه جدید دانشجویان پزشکی را غافلگیر کرد

سوفیانیوز: شهریه دانشجویان شهریهپرداز دانشگاه شهید بهشتی برای ورودیهای امسال در رشتههای مختلف، از 145 تا 170 میلیون تومان اعلام شده که افزایشی چهار برابری نسبت به سال گذشته دارد.
به گزارش سرویس اخبار دانشگاهی پایگاه خبری سوفیانیوز، شهریه دانشجویان شهریهپرداز دانشگاه شهید بهشتی برای ورودیهای امسال در رشتههای مختلف، از 145 تا 170 میلیون تومان اعلام شده که افزایشی چهار برابری نسبت به سال گذشته دارد. دانشگاه شهید بهشتی اعلام کرده است که این افزایش کمتر از سرانه تعیینشده از سوی وزارت بهداشت برای تربیت دانشجوی پزشکی است که 256 میلیون تومان اعلام شده است.
«م»، که بهخواسته خودش ناماش را در گزارش نمیآوریم، دانشجوی پزشکی دانشگاه شهید بهشتی است و درباره قوانین حاکم بر پردیسهای خودگردان به «هممیهن» میگوید: «آنها قوانین خاصی داشتند و کلاسهایشان از دیگر دانشجویان جدا بود. مکان فیزیکی دانشگاهشان هم در شهرهای دیگری قرار داشت. آنها خارج از تهران بودند و تحصیل در آنجا با سختی همراه بود. در آن زمان فرزندان افرادی که پولدار بودند پزشکی میخواندند، به تهران برمیگشتند و طبابت میکردند. آنها با هر رتبهای در این دانشگاهها قبول میشدند. هزینه رفتوآمد آنها بسیار زیاد بود و اساساً این مدل از تحصیل، گران بود.»
آنها برای اینکه در پردیسهای خودگردان پذیرفته شوند، باید 80 درصد نمره آخرین نفری که روزانه شهید بهشتی قبولشده را بیاورند: «این عدد منطقی بهنظر میرسد و شما باید رتبه نزدیکی به افرادی که روزانه میخوانند، داشته باشید. اما در واقعیت کسی که رتبه 10 هزار دارد، میتواند به تراز مورد نیاز برسد و افراد با رتبههای خیلی بالا در پردیسهای خودگردان تحصیل میکردند.»
دانشجویان روزانه پزشکی برای آزاد کردن مدرک دانشگاهیشان، باید بهازای هر سال مبلغی معادل 256 میلیون تومان پرداخت کنند اما سیمین کاظمی، پزشک و جامعهشناس، درباره آسیبهای این افزایش قیمت شهریه به «هممیهن» میگوید: «این طبقاتیشدن آموزش، ناقض حق تحصیل رایگان، خلاف عدالت و ناقض اصل صلاحیت علمی برای ورود به دانشگاه است.»
کاظمی معتقد است، طبقه مرفه، فرهنگ طبابت را بیشتر بهسمت سودمحوری و روابط نابرابر قدرت بین پزشک-بیمار خواهد برد و دیدگاه طبقه مسلط یعنی کالاییشدن سلامت را به جامعه تحمیل خواهد کرد. یکی از دانشجویان پزشکی دانشگاه شهید بهشتی هم تاثیر پذیرش تعداد بالای دانشجوی شهریهپرداز در دانشگاهشان را ازبینرفتن فضای فرهنگی جامعه میداند: «دانشگاه تبدیل به یک فضای آکواریومی برای بچهپولدارها شده است. ازسویدیگر آقازادههای زیادی هم در این دانشگاه تحصیل میکنند.» او میگوید: «دانشجویان شهریهپرداز حق خودشان میدانند که میتوانند با پول، رتبه دانشجویان برتر را بخرند و تعداد آنها باید بهشکلی باشد که دانشجوهای روزانه در اکثریت مطلق باشند، اما حاکمیت سرمایه سببشده که درنهایت تصمیم به افزایش ظرفیت گرفته شود.»
اردوان بهرامی، پزشک خانواده هم درباره تاثیر این مسئله روی توزیع پزشک در مناطق محروم میگوید: «در هفتسال آینده، 70 هزار پزشک به جامعه پزشکی ما اضافه خواهد شد اما هیچ جذابیتی در مناطق محروم برای آنها ایجاد نشده است. آنها نه حقوق مناسبی دارند، نه امنیت بالا و نه کرامت معیشتی آنها حفظ میشود و بههمیندلایل، جذابیتی برای خدمت در مناطق محروم وجود ندارد.»
او درباره ادامه روند فعلی در نظام آموزش پزشکی و سلامت کشور میگوید: «در نتیجه این روند، تا 20 سال آینده و شاید زودتر، کیفیت سیستم پزشکی ما به سطح کشورهایی مانند بنگلادش و پاکستان خواهد رسید.» با وجود پیگیریهای «هممیهن» از معاونت آموزش وزارت بهداشت درباره این موضوع، آنها از پاسخ خودداری کردند و روابط عمومی این معاونت اعلام کرد که چنین افزایش قیمتی با وجود تورم موجود در جامعه، غیرطبیعی نیست.
دانشگاه شهید بهشتی در اطلاعیهای اعلام کرده که شهریه امسال دانشجویان شهریهپرداز ورودی 1404 برای رشته پزشکی، سالانه 160 میلیون تومان، دندانپزشکی، سالانه 170 میلیون تومان و داروسازی، سالانه 145 میلیون تومان خواهد بود و بهازای هرسال، افزایشی 35 درصدی خواهند داشت. این قیمتها در حالی اعلام میشود که ورودیهای سال 1403 با شهریه سالانه کمتر از 40 میلیون تومان توانستند در همین رشتهها پذیرش شوند.
مژگان کریمی، مدیر روابطعمومی دانشگاه شهید بهشتی در پاسخ به این سوال هممیهن که چرا شهریه این دانشجویان برای ورودیهای جدید با افزایشی چهاربرابری مواجه شده است، میگوید: «شهریه ما مانند دانشگاه علوم پزشکی تهران است و بهدلیل مسائل آموزشی، شهریه دانشگاههای تیپیک معمولاً در یکسطح است. میزان سرانه وزارت بهداشت برای هر دانشجوی پزشکی، 256 میلیون تومان است و شهریه ما از این میزان پایینتر است.»
به گفته او، عددی که آنها برای شهریه ورودیهای جدید در نظر گرفتهاند از این میزان پایینتر است و شامل ورودیهای پیشین نمیشود: «ورودیهای جدید انتخاب میکنند که این عدد را بپردازند یا خیر. بههمیندلیل هم پیش از زمان انتخاب رشته، این مسئله را اطلاعرسانی کردیم.» شهریه ورودیهای سالهای گذشته، افزایشی 35 درصدی خواهد داشت که این عدد مصوب هیئتامنای دانشگاه شهید بهشتی، براساس تورم سالانه است: «آنها با مبلغ پیشین انتخاب کردند که در این رشته تحصیل کنند و بههمیندلیل هم دانشگاه مبلغ شهریه را برای آنها افزایش نداده و این افزایش تنها مشمول ورودیهای جدید میشود.» تربیت دانشجوی پزشکی، هزینهای 180 میلیون تومانی برای هر سال را به خود اختصاص میدهد و او عدد شهریه دانشجویان شهریهپرداز را همچنان پایینتر از این میزان میداند.
سیمین کاظمی، پزشک و جامعهشناس، در پاسخ به این سوال «هممیهن» که افزایش اینچنینی شهریه برای دانشجویان ورودی جدید، امری منطقی و قابل دفاع است یا خیر میگوید: «زمانیکه دانشگاه تبدیل به موسسه اقتصادی میشود و آموزش بهمثابه کالا به فروش میرسد، قابل انتظار است که این موسسه اقتصادی هم متاثر از بازار، قیمت کالایش را افزایش بدهد.» وقتی در بازار بهای کالاها افزایش یافت، هر چیزی که مشمول تعریف کالا شده ازجمله آموزش هم به ناگزیر قیمتاش افزایش مییابد: «دانشگاه از منطق بازار تبعیت میکند، ازهمینرو رشتههایی مثل پزشکی که تقاضای بالاتری دارند و دسترسی به آنها سختتر است، شهریهشان بیشتر میشود و گرانتر به فروش میرسند.»
دوران ریاستجمهوری محمود احمدینژاد بود که پردیسهای خودگردان دانشگاههای معتبر کشور ایجاد شدند. در ابتدا قرار بود دانشجویان سایر کشورها در آنها تحصیل کنند، تعداد کمی دانشجوی ایرانی هم پذیرش شوند و استدلال مسئولان این بود که از این طریق میتوانند تامین بودجه کنند. دانشگاه تهران، پردیس خودگردانش را در جزیره کیش ساخت و دانشگاه شهید بهشتی در جزیره قشم.
در آنزمان، برخی افراد که وضعیت مالی بسیار خوبی داشتند، با رتبههای بسیار بالا، در این دانشگاهها با علم به اینکه درنهایت در مدرک تحصیلی آنها عنوان «دانشجوی شهریهپرداز» درج خواهد شد، ثبتنام کردند. اما از آنجایی که تحصیل در رشته پزشکی حدود هفتسال بهطول میانجامد، دو سال بعد، قانون و اظهارنظر مسئولان مبنی بر ثبت شهریهپردازبودن بهعنوان نکتهای منفی در مدارک، لغو شد. بهمرور زمان، این نوع پذیرش هم گسترش پیدا کرد و از جزیرههای کیش و قشم به دانشگاههای داخل سرزمین اصلی کشیده شد؛ ابتدا به دانشگاههایی چون تهران و شیراز، سپس به دانشگاههای کوچکتر.
اردوان بهرامی، پزشک خانواده دراینباره به «هممیهن» میگوید: «توجیه مسئولان وقت این بود که وضعیت بودجه وزارت بهداشت بسیار وخیم است، ما در تحریم قرار داریم و از این طریق میخواهیم بودجه آموزشی دانشگاهها را تأمین کنیم.» در آن زمان قرار بود اگر بهعنوان مثال 100 دانشجو پذیرش میشوند، 10 نفر آنها شهریهپرداز باشند و 90 نفر بهصورت عادلانه پذیرش شوند: «درحقیقت قرار بود آن 10 نفر شهریهپرداز، تاحدودی بودجه تحصیلی سایر دانشجویان را نیز تأمین کنند.» اما اینگونه نشد و بهمرور زمان، درصد دانشجویان شهریهپرداز افزایش یافت. این درصد امروز بهحدی بالا رفته که بهگفته یکی از دانشجویان رشته پزشکی در دانشگاه شهید بهشتی، نسبت دانشجویان شهریهپرداز به سایر دانشجویان 40 به 60 است.
پیش از شکلگیری پردیسهای خودگردان، دانشجویان در دانشگاه آزاد با پرداخت شهریه تحصیل میکردند. بهرامی دراینباره میگوید: «هزینهای که دانشگاه آزاد از دانشجو دریافت میکرد، بهگونهای نبود که اکثریت دهکهای جامعه نتوانند آن را پرداخت کنند. بهندرت اتفاق میافتاد که فردی بگوید من پزشکی دانشگاه آزاد قبول شدم، ولی چون پول نداشتم، آن را رها کردم و بهجای آن، رشتهای در پیراپزشکی دولتی را انتخاب کردم.»
بهگفته او، میزان شهریه در حدی بود که اکثریت جامعه توان پرداخت آن را داشتند و این شیوه خیلی ناعادلانه محسوب نمیشد: «اما به مرور زمان، دانشجوی شهریهپرداز در دانشگاه دولتی شکل گرفت، سپس میزان شهریه بسیار بالا رفت و دانشگاه آزاد هم شهریه خود را بهشدت افزایش داد.» او میگوید وضعیت فعلی به گونهای است که پرداخت شهریه در دانشگاههای شهریهپرداز دولتی ـ که با عناوینی چون بینالملل و پردیس خودگردان شناخته میشوند ـ درواقع تحصیل بهشرط پرداخت شهریهای سنگین است: «این وضعیت موجبشده که بسیاری از مردم نتوانند فرزندان خود را در چنین رشتههای دانشگاهی ثبتنام کنند. چون هزینهها بسیار بالاست و از توان مالی میانگین جامعه، فراتر رفته است و تنها طبقات اقتصادی بالای جامعه ازجمله دهکهای هشت، 9 و 10 قادر به تأمین چنین هزینههایی هستند.»
دانشگاه بهمثابه یک آکواریوم
یکی از آسیبهای پولیشدن آموزش، تغییر چهره فرهنگی دانشگاه است. «م» در توضیح بیشتر این مسئله میگوید: «من با کسانی همکلاس میشوم که با ماشینهای مدل بالا در دانشگاه رفتوآمد میکنند.» بهگفته او، تعداد شهریهپرداز در دانشگاه شهید بهشتی، بیش از دیگر دانشگاههاست و بههمیندلیل هم میتوانند روی تغییر چهره دانشگاه موثر باشند: «دانشگاه تبدیل به یک فضای آکواریومی برای بچه پولدارها شده است. ازسویدیگر آقازادههای زیادی هم در این دانشگاه تحصیل میکنند. برادرزاده رئیسجمهور پیشین در همین دانشگاه تحصیل میکرد و الان فارغالتحصیل شده است. دختر همان رئیسجمهور در دانشگاه ما هیئتعلمی است و این مسئله باعث میشود فضای اجتماعی دانشگاه بههمبخورد.» او میگوید دانشجویان شهریهپرداز حق خودشان میدانند که میتوانند با پول، رتبه دانشجویان برتر را بخرند: «تعداد آنها باید بهشکلی باشد که دانشجوهای روزانه در اکثریت مطلق باشند اما حاکمیت سرمایه سببشده که درنهایت تصمیم به افزایش ظرفیت گرفته شود.»
کاظمی بر این باور است که از اثرات افزایش شهریهها این است که طبقه مسلط اقتصادی، از حق ورود به رشتههای ممتاز دانشگاهی مثل پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی برخوردار میشود و سایرین، محروم میشوند: «آن دسته از داوطلبان طبقه متوسط را که تاکنون به دشواری قادر به پرداخت شهریه بودند، ناامید و سرخورده میکند یا خانوادهشان را به فلاکت میاندازد که هرطور شده پول شهریه را فراهم کنند. این طبقاتیشدن آموزش، ناقض حقتحصیل رایگان، خلاف عدالت و ناقض اصل صلاحیت علمی برای ورود به دانشگاه است.» بهگفته او، طبقاتیشدن آموزش احساس محرومیت را در بخش بزرگتری از جامعه دامن میزند و نارضایتیهای اجتماعی را تشدبد میکند.
پذیرش تعداد بیشتر دانشجویان شهریهپرداز که در سالهای اخیر رخداده است، میتواند تاثیراتی روی روند آموزش هم داشته باشد. «م» در توضیح بیشتر این موضوع میگوید: «ما با کسانی روبهرو میشویم که پدران پولدار دارند و میتوانند نمره و استاد را بخرند و پزشک شوند.»
پیشتر، موافقان افزایش ظرفیت میگفتند که بهدلیل کمبود ظرفیت در دانشگاهها، ارزبری از کشور رخ میدهد و کسانی که دوست دارند پزشکی بخوانند و نمیتوانند، برای تحصیل در این رشته به خارج از کشور میروند: «اما مسئله این نیست. آنها کنکور نمیدهند و در خارج کشور تحصیل میکنند و درنهایت پس از تحصیل هم به ایران بازمیگردند. کسانی هستند که شخصیت اجتماعی پزشکی را میخواهند نه تخصص آن را و بیشتر هم به کشورهای شرق اروپا میروند. چند ترم آنجا میمانند، انتقالی میگیرند و به دانشگاههای داخل کشور میآیند. آنها کسانی هستند که یا کنکور ندادند یا رتبههای بالای 100 هزار دارند.»
بهرامی هم از این روند انتقاد میکند و درباره آن میگوید: «درحالحاضر دانشجویانی که به خارج از کشور رفتهاند و در رشته پزشکی تحصیل کردهاند، همانهایی هستند که در ایران حتی با وجود سهمیه، شهریه و تعهد هم موفق به قبولی در رشته پزشکی نمیشدند. یعنی افرادی که از نظر سطح هوش، درک و استعداد، یک رده پایینتر بودند، با تکیه بر پول پدرشان، وقتی نتوانستند در ایران در رشته پزشکی پذیرفته شوند، به کشورهایی مانند قبرس رفتند و در آنجا تحصیل کردند. حالا، این افراد میخواهند به ایران بازگردند و در داخل کشور طبابت کنند. نمایندگان مجلس نیز در توجیه این روند میگویند، کمبود ظرفیت پزشکی در کشور موجبشده که علاقهمندان به پزشکی ناچار شوند برای تحصیل به خارج از کشور بروند.»
او در پاسخ به این گفته نمایندگان میگوید، تمام 500 هزارنفری که در کنکور تجربی شرکت میکنند، به رشته پزشکی علاقهمندند اما قرار نیست که همه آنها بهصرف علاقهمندی، به این رشته راه یابند: «افرادی با رتبههای بسیار بالا و نجومی، به خارج از کشور میروند و پس از مدتی با یک مدرک بازمیگردند؛ درحالیکه در دانشگاههایی تحصیل کردهاند که حتی مورد تأیید وزارت بهداشت نیست.
همین افراد، در مقابل وزارتخانه تجمع میکنند و خواستار این میشوند که میخواهند در ایران طبابت کنند و وزارت بهداشت باید به آنها مجوز بدهد. این وضعیت نشان میدهد که کیفیت آموزش پزشکی در کشور، به چه مرحلهای رسیده است.» بهرامی بر این باور است که نظام آموزشی ما صرفاً در حال پزشکسازی و اعطای مدرک است؛ بدون آنکه بر پایه کیفیت، رقابت علمی و استانداردهای واقعی استوار باشد.
کاظمی در پاسخ به سوالی درباره تاثیر این موضوع روی طبقاتیشدن آموزش با انتقاد از این موضوع میگوید: «از بدو تاسیس دانشگاه، عوامل اجتماعی و مشخصاً نابرابریهای اجتماعی، در تحصیل تعیینکننده بودند و بهنظر میرسد هرچه میگذرد، نقش این عوامل و نابرابریها بیشتر میشود.»
پیشتر تاثیر پول غیرمستقیم بود ولی حالا تاثیر پول در قبولی در رشتهای مثل پزشکی مستقیم شده است: «قبلاً فرزندان طبقه مرفه میتوانستند با استفاده از امکانات آموزشی بهتر، پزشکی قبول شوند ولی حالا امکان دیگری فراهم شده که داوطلبان در ازای پرداخت پول، در دانشگاه دولتی تحصیل کنند. یعنی تاثیر و نفوذ ضریب پول، افزایش پیدا کرده است.
وقتی شهریهها افزایش چشمگیر پیدا میکند، تنها اقلیت سرمایهدار قادر به پرداخت آن هستند و طبقه متوسط که پیشتر میتوانستند شهریهها را بپردازند، از پرداخت آن عاجز و لاجرم دستشان از پزشکی در ازای پو، کوتاه میشود.» بهگفته او، این وضعیت نشان میدهد که ورود به دانشگاه و رشتههای ممتاز، تابعی از وضعیت طبقاتی داوطلبان است و نشانهای روشن از طبقاتیشدن آموزش است.
تربیت پزشکان بیکار و مناطق محروم از پزشک
در یکدهه اخیر نزدیک به 80 هزارنفر پزشک به جامعه پزشکی ایران اضافه شده است اما همچنان دسترسی به پزشک در برخی مناطق کشور با مشکل جدی روبهروست. بهرامی معتقد است، افزایش تربیت پزشک در نظام آموزشی درحالی اتفاق افتاده که ظرفیتهای آموزشی دانشگاهها به این میزان رشد نکرده است: «من فارغالتحصیل سال 1390 هستم و شماره نظام پزشکی من 152 هزار است. این بدانمعناست که از دهه 40 تا دهه 90، تعداد 152 هزار پزشک تربیت شدند و با همین میزان، ما یکی از باکیفیتترین سیستمهای پزشکی منطقه و حتی آسیا را داشتیم.
اما از سال 1394 تا سال 1404، این عدد از 152 هزار به 230 هزار رسیده است؛ یعنی در عرض 10 سال، 80 هزار پزشک تربیت شدهاند؛ درحالیکه در طول تقریباً 60 تا 70 سال، تنها 150 هزار پزشک تربیت شده بود و این درحالیاست که ظرفیتهای آموزشی دانشگاهها در این 10 سال، بهاندازهای افزایش نیافته که بتوان چنین پذیرش بالایی را مدیریت کرد.»
او از دانشجویان پزشکی بالینی مثال میآورد که در یک اتاق بیمار، جا نمیشوند: «در بخش داخلی، اگر به دانشگاه شیراز یا دانشگاههای بزرگ دیگر مراجعه کنید، خواهید دید که در یک اتاق بیمار، یک استاد وارد شده و دانشجویان باید در کنار او حضور داشته باشند تا آموزش ببینند. اما تعداد آنها آنقدر زیاد است که در اتاق، جا نمیشوند؛ مثلاً 20 دانشجو بهصورت همزمان، در حال گذراندن بخش داخلی با یک استاد هستند.» این شیوه آموزش بهباور او، قربانیکردن کیفیت برای کمیت است: «این درحالیاست که مشکل اصلی سیستم ما، کمبود پزشک نیست، بلکه توزیع نامناسب پزشک است.»
نهادهای پزشکی و فعالان صنفی بارها این موضوع را اعلام کردهاند، اما بهنظر میرسد نهادهای تصمیمگیر به این صحبتها اهمیتی نمیدهند: «در دوره قبلی وزارت بهداشت، سیاستهای این وزارتخانه هم همسو با مجلس و شورایعالی انقلاب فرهنگی بود. در دوره جدید، رویکرد منطقیتری در پیش گرفت، اما قدرت اجرایی لازم را ندارد؛ چراکه قوانین در مجلس تصویب میشود.»
او از فارغالتحصیلی 70 هزارپزشک در هفتسال آینده خبر میدهد: «در هفتسال آینده، 70 هزار پزشک به جامعه پزشکی ما اضافه خواهد شد اما هیچ جذابیتی در مناطق محروم برای آنها ایجاد نشده است. آنها نه حقوق مناسبی دارند، نه امنیت بالا و نه کرامت معیشتیشان حفظ میشود؛ بههمیندلایل، جذابیتی برای خدمت در مناطق محروم وجود ندارد.» او معتقد است؛ نظام آموزشی در حال تربیت پزشکان بیکیفیت و درجه دوم برای همان مناطق است: «پزشکانی که مجبور خواهند شد در همانجا بمانند و این 70 هزار فارغالتحصیل، هرگز به چابهار، سیستان و هرمزگان نخواهند رفت.»
چنین ظرفیتسازی بیمحابایی برای یکرشته تحصیلی میتواند درنهایت به بیکاری بخشی از جامعه پزشکی منجر شود: «افرادی که رتبه خوبی دارند و درسخوان هستند، زمانیکه وارد محیطی میشوند که فاقد امکانات است و فرصت آموزش در آن کاهش یافته، پزشک خوبی نخواهند شد. درنتیجه کیفیت رشتههایی مانند مهندسی و حقوق، قربانی میشود.»
او با اشاره به شماری از رانندگان تاکسیهای اینترنتی که مدرک مهندسی دارند، میگوید: «بسیاری از رانندگان تاکسیهای اینترنتی، مدرک مهندسی دارند. بسیاری از فروشندگان بوتیکها، مهندساند و هر دانشگاه پیامنوری در هر شهر کوچکی، در حال تربیت کارشناسان حقوقاند. افزایش تعداد مهندسان یا کارشناسان حقوق، نه به پیشرفت صنعت خودروسازی ما منجر شده و نه نظام دادگستری را اصلاح کرده است.»
اتفاقیکه بهباور او، برای نظام سلامت هم خواهد افتاد: «با افزایش ظرفیت پزشکی میخواهند سیستم درمانی کشور را بههمینترتیب اصلاح کنند که قطعاً این اتفاق نخواهد افتاد. درنتیجه این روند، تا 20 سال آینده و شاید زودتر، کیفیت سیستم پزشکی ما به سطح کشورهایی مانند بنگلادش و پاکستان خواهد رسید. ما پزشکان زیادی خواهیم داشت، اما پزشکانی با سطح سواد پایین، اگرچه همگی مدرک پزشکی در دست دارند.»
سیمین کاظمی هم درباره حاکمشدن نگاه طبقاتی بر نظام سلامت هشدار میدهد و دراینباره میگوید: «وقتی طبقه مرفه انحصار تحصیل در پزشکی را بهدست میگیرد، فرهنگ، انتظارات و توقعات خودش را به فضای آموزش پزشکی، بیمارستان و دانشگاه میآورد. این طبقه، نگاه طبقاتی خودش را بر نظام سلامت حاکم میکند. اعضای این طبقه ممکن است دغدغهها و مسائل دیگر طبقات را درک نکنند و بهاینترتیب شکاف بین پزشکی و جامعه عمیقتر شود.»
به گفته او طبقه مرفه، فرهنگ طبابت را بیشتر بهسمت سودمحوری و روابط نابرابر قدرت بین پزشک-بیمار خواهد برد و دیدگاه طبقه مسلط یعنی کالاییشدن سلامت را به جامعه تحمیل خواهد کرد: «اساس تحصیل پزشکی با پرداخت پول، نادرست است و تهدیدی برای سلامت جامعه است. کسی که با پول پزشکی میخواند، صرفنظر از فقدان صلاحیت علمی، برای اهداف انسانی و نوعدوستی، پزشکی را انتخاب نکرده؛ بلکه تحصیل پزشکی نوعی سرمایهگذاری شخصی برای آینده است. بهاینترتیب با تربیت چنین پزشکانی، پزشکی بیشازپیش تبدیل به کسبوکار میشود تا یک حرفهای که باید پایه و اساساش خیرخواهی و نوعدوستی باشد.»
بهرامی میگوید، شورای عالی انقلاب فرهنگی، مجلس و رسانهها در چندسال گذشته، تمرکز خود را روی این موضوع گذاشتند که سیستم پزشکی کشور با کمبود پزشک مواجه است و راهحل آن را در افزایش تربیت پزشک دانستند. آنها بارها این پیشنهاد را مطرح کردند که تصمیمگیران اصلی ازجمله فرهنگستان، مجلس و سایر نهادها، این وضعیت را اصلاح کنند: «اگر نمیتوانند وضعیت را در سطح سیاستگذاری اصلاح کنند، حداقل انتظار این است که سیستم آموزشی ما اقداماتی انجام دهد تا روند فارغالتحصیلی دشوارتر شود. بهبیاندیگر آزمونهایی که برگزار میشود، سختگیرانهتر باشد.»
بهباور او، یکی از شاخصهای کیفیت پزشکی ممکن است تعداد کافی پزشک باشد، اما شاخصهای بسیار متعددتری برای آنکه سیستم بهداشت و درمان، سیستمی مترقی و کارآمد باشد، وجود دارد: «در چندسال گذشته، با تصویب برخی قوانین، ظرفیت جذب دانشجوی پزشکی را بهصورت چشمگیری افزایش دادند، بهگونهایکه درحالحاضر به عدد 50 هزار دانشجوی پزشکی در سال رسیده است.»
منبع: هممیهن
برای مشاهده دیگر مطالب مرتبط با اخبار دانشگاهی روی لینک کلیک کنید