کد خبر: 17208
دوشنبه 28 مهر 1404 - 21:44
دوشنبه 28 مهر 1404 - 21:44

(ویدئو) نگاهی به زندگی عجیب‌ترین شاه اساطیری تاریخ ایران، جمشید؛ او 900 سال بر جهان حکومت کرد، اما یک جمله او را به خوراک مارهای ضحاک تبدیل کرد!

سوفیانیوز: شاهی که مرگ و بیماری را از جهان برچید، 900 سال بر هفت اقلیم فرمان راند و تمام جهان را متحد کرد! اما یک تکبر کوچک، او را از اوج آسمان به فرش خونین زمین کشاند. سرنوشت عجیب جمشید در شاهنامه فردوسی؛ بخوانید تا بدانید چرا این پادشاه، عجیب‌ترین و جنجالی‌ترین شاه تاریخ اساطیری ایران است.

به گزارش سرویس چندرسانه‌ای پایگاه خبری سوفیانیوز، جمشید، چهارمین پادشاه سلسله اساطیری پیشدادیان در شاهنامه فردوسی و یکی از برجسته‌ترین و بحث‌برانگیزترین چهره‌های تاریخ و اساطیر ایران است. او نماد عصر طلایی فرمانروایی ایرانی است؛ دوره‌ای شکوهمند که در آن تمدن بشری به کمال رسید، اما پایان آن به دلیل غرور پادشاه، به فاجعه انجامید. او که میراث‌دار هوشنگ و تهمورث بود، توانست قلمروی خود را به بلندای شهرت رساند و مرزهای جهان را درنوردد تا به "پادشاه هفت اقلیم" معروف شود.

دوران طلایی و دستاوردها:

پادشاهی جمشید، که بنابر روایات، تا 900 سال به طول انجامید، دوران رفاه و آبادانی بی‌مانند بود. با یاری "فره ایزدی" (نور و شکوه الهی)، جمشید توانست معجزات بزرگی را به انجام رساند:

  1. برچیدن مرگ و بیماری: در دوران او، مردم و جانوران روی زمین دچار پیری، مرگ، بیماری و رشک (حسادت اهریمنی) نمی‌شدند و جهان در وضعیتی آرمانی قرار داشت.

  2. سازندگی و صنعت: او ابزارهای جنگی ساخت (مانند جوشن و زره)، بافتن و دوختن جامه را به مردم آموخت (کتان، ابریشم و خز)، گروه‌های اجتماعی (کاتوزیان/دانایان، نیساریان/جنگاوران، نسودیان/کشاورزان و اهنوخوشی‌ها/پیشه‌وران) را سامان داد و با به‌کارگیری دیوان، بنای خانه، گرمابه و کاخ را آغاز کرد و خشت زدن را اختراع نمود.

  3. جشن نوروز: بر اساس روایت شاهنامه، روزی که جمشید بر تخت کیانی نشست و درخشش او همچون خورشید جهان را روشن کرد، نوروز نامیده شد و این روز به عنوان آغاز سال و جشن بزرگ ایرانیان به یادگار ماند.

سقوط و فرجام کار:

با این حال، اوج قدرت و طول عمر، به تدریمه تکبر و غرور را در وجود جمشید بیدار کرد. او خود را همتای خداوند و "شاه موبدان" نامید و گفت: «جهاندار جز من کس نداند». در پی این سخن کفرآمیز، فرّه ایزدی از او روی برگرداند و جهان به هرج و مرج کشیده شد. در نهایت، جمشید آواره شد و به دست ضحاک، شاه ماردوش تازی، اسیر گشت و به فجیع‌ترین شکل ممکن (بریدن با اره به دو نیم) به زندگی هزاران ساله خود پایان داد. داستان جمشید، درس‌آموزترین اسطوره درباره خطای انسانی، قدرت مطلق و عاقبت غرور است.

برای مشاهده ویدئوهای بیشتر اینجا کلیک کنید