شعری پر از بغض از قیصر امین پور با چشمان خیس رشید کاکاوند که اشکت رو در میاره/ خیلی برای گریه دلم تنگ است...!+ ویدیو
سوفیانیوز: ویدیویی از شعرخوانی عاشقانه و غمانگیز رشید کاکاوند با شعری از قیصر امین پور را مشاهده می کنید.
به گزارش سرویس چندرسانه سوفیانیوز، شعری زیبا،ازقیصرامین پور وخلاصه زندگینامه وی:
قیصر امین پور در 2 اردیبهشت 1338 در روستای گتوند (شهرستان امروزی) از توابع شهرستان شوشتر در استان خوزستان به دنیا آمد. دوره راهنمایی و متوسطه خود را در مدرسه راهنمایی دکتر معین و آیت الله طالقانی دزفول گذراند و در سال 1357 در رشته دامپزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد، ولی پس از مدتی از تحصیل این رشته انصراف داد.
قیصر امینپور، در سال 1363 بار دیگر اما در رشته زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه رفت و این رشته را تا مقطع دکترا گذراند و در سال 1376 از پایاننامه دکترای خود با راهنمایی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی با عنوان «سنت و نوآوری در شعر معاصر» دفاع کرد. این پایاننامه در سال 1383 و از سوی انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شد.
او در سال 1358، از جمله شاعرانی بود که در شکلگیری و استمرار فعالیتهای واحد شعر حوزه هنری تا سال 1366 تأثیر گذار بود. وی طی این دوران مسئولیت صفحه شعرِ هفتهنامه سروش را بر عهده داشت و اولین مجموعه شعر خود را در سال 1363 منتشر کرد.
اولین مجموعه او «در کوچه آفتاب» دفتری از رباعی و دوبیتی بود و به دنبال آن «تنفس صبح» تعدادی از غزل ها و حدود بیست شعر نیمایی که بعضی به اشتباه این اشعار را سپید میپندارند را در بر میگرفت. این کتاب از سوی انتشارات حوزه هنری وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی به چاپ رسید. امین پور هیچگاه اشعار فاقد وزن نسرود و در عین حال این نوع شعر را نیز هرگز رد نکرد.
دکتر قیصر امینپور، تدریس در دانشگاه را در سال 1367 و در دانشگاه الزهرا آغاز کرد و سپس در سال 1369 در دانشگاه تهران مشغول تدریس شد. وی همچنین در سال 1368 موفق به کسب جایزه نیما یوشیج، موسوم به مرغ آمین بلورین شد. دکتر امینپور در سال 1382 بهعنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزیده شد.
همسرِ امین پور، زیبا اشراقی، در سال 1396 با انتشار کتاب این ترانه بوی نان نمیدهد؛ سبکشناسی ترانههای قیصر امینپور به قلمِ دکتر مهدی فیروزیان عضو هیئت علمی دانشگاه تهران به جمع ناشران کشور پیوست.
قیصر پس از تصادفی در سال 1378 همواره از بیماریهای مختلف رنج میبرد و حتی دست کم دو عمل جراحی قلب و پیوند کلیه را پشت سر گذاشته بود و در نهایت حدود ساعت 3 بامداد سهشنبه 8 آبان 1386 در بیمارستان دی درگذشت. پیکر این شاعر در زادگاهش گتوند و در کنار مقبرهٔ شهدای گمنام این شهرستان به خاک سپرده شد.
پس از مرگ وی میدان شهرداری منطقه 2 واقع در محله سعادت آباد به نام قیصر امین پور نامگذاری شد.،خدایش بیامرزاد وباابرارواحرارواخیارونیکان محشورکناد.
انگار مدتی است که احساس میکنم
خاکستریتر از دو سه سالِ گذشتهام
احساس میکنم که کمی دیر است
دیگر نمیتوانم
هر وقت خواستم
در بیست سالگی متولد شوم
انگار
فرصت برای حادثه
از دست رفته است
از ما گذشته است
کاری که دیگران نتوانند
فرصت برای حرف زیاد است
اما
اما اگر گریسته باشی …
آه …
مُردن چقدر حوصله میخواهد
بیآنکه در سراسر عُمرت
یک روز، یک نفس
بیحسِ مرگ زیسته باشی !
انگار، این سال ها که میگذرد
چندان که لازم است
دیوانه نیستم
احساس میکنم که پس از مرگ
عاقبت
یک روز
دیوانه میشوم !
شاید برای حادثه باید
گاهی کمی عجیبتر از این
باشم
با این همه تفاوت
احساس میکنم که کمی بیتفاوتی
بد نیست
حس میکنم که انگار
نامم کمی کج است
و نام خانوادگیام، نیز
از این هوای سربی
خسته است
امضای تازه من
دیگر
امضای روزهای دبستان نیست
ای کاش
آن نام را دوباره
پیدا کنم
ای کاش
آن کوچه را دوباره ببینم
آنجا که ناگهان
یک روز نام کوچکم از دستم
افتاد
و لا به لای خاطرهها گم شد
آنجا که
یک کودک غریبه
با چشمهای کودکیِ من نشسته است
از دور
لبخند او چقدر شبیه من است !
آه، ای شباهت دور !
ای چشم های مغرور !
این روز ها که جرئت دیوانگی کم است
بگذار باز هم به تو برگردم !
بگذار دست کم
گاهی تو را به خواب ببینم !
بگذار در خیال تو باشم
بگذار …
بگذریم !
این روز ها
خیلی برای گریه دلم تنگ است !