سوفیانیوز
سوفیانیوز: خاطرات شیرین از دوران تحصیل خودتان را با ما به اشتراک بگذارید تا به نام خودتان منتشر شود. در این بخش هر روز با یک خاطرۀ شنیدنی یا سوتی خندهدار دانشجویان در همراه شما هستیم.
به گزارش سرویس سرگرمی پایگاه خبری سوفیانیوز، یکی از خندهدارترین خاطراتم مربوط به سال اول دانشجوییام بود، وقتی که تازه با خوابگاه و هماتاقیها آشنا شده بودیم. یکی از دوستانم که خیلی خوابآلود و کمی هم فراموشکار بود، شب امتحان سرش رو گذاشت روی میز خوابید تا بیدار بشه و باز درس بخونه. قبل از خواب، از ما خواست هر طور شده صبح زود بیدارش کنیم تا بتواند بقیه درسها را مرور کند.
صبح که شد، بیدارش کردیم، ولی او با چشمانی بسته و قیافهای نصفهخوابآلود پرسید که ساعت چنده. ما هم شوخیمان گرفت و گفتیم ساعت 5 صبحه (در حالی که نزدیک 8 صبح بود و او باید زودتر به کلاس میرسید). فکر کرد هنوز کلی وقت داره، بلند شد و شروع کرد به آماده کردن خودش؛ خیلی آرام صبحانه خورد، چای دم کرد، کمی تلویزیون نگاه کرد، و حتی برای تمرکز بیشتر یوگا کرد!
ناگهان وقتی داشت به ساعت نگاه میکرد، خشکش زد. پرسید: "یعنی واقعاً ساعت هشت شده؟!" با تعجب گفتیم: "آره، فکر کردی شوخی میکنیم؟" با قیافهای کاملاً متعجب و کمی هول شروع کرد به آماده شدن و با عجله کیفش رو برداشت، بدون این که حتی موهاش رو درست کنه. وقتی وارد کلاس شد، نگاه همه بهش بود؛ انگار اصلاً آماده نبود برای امتحان و قیافهاش نصفهخوابآلود بود!
ما هنوز هر وقت یاد اون روز میافتیم کلی میخندیم؛ اون قیافهاش و عکسالعملش که بین خواب و بیداری بود، واقعاً فراموشنشدنی بود!
خاطرهساز امروز: دانشجوی دانشگاه بیرجند
برای مطالعۀ مطالب بیشتر در حوزۀ سرگرمی بر روی این لینک کلیک فرمایید.