کد خبر: 18659
جمعه 16 آبان 1404 - 03:00
جمعه 16 آبان 1404 - 03:00

بیتی از حافظ که با تفسیر استاد نصیریان، مفهوم زندگی را دگرگون می‌کند / از هر طرف که رفتم، جز وحشتم نَیَفزود

سوفیانیوز: ویدئویی از شعرخوانی و تفسیر علی نصیریان با حافظ را مشاهده می کنید.

به گزارش سرویس چندرسانه ای سوفیانیوز، علی نصیریان (زادهٔ 15 بهمن 1313) بازیگر، نمایشنامه‌نویس و کارگردان سینما، تئاتر و تلویزیون است. او در سال 1380 به‌عنوان چهره ماندگار ایرانی در رشتهٔ بازیگری شناخته شد و نشان درجه یک هنری را دریافت کرد. وی در سن 88 سالگی در چهل و یکمین دوره جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم هفت بهار نارنج برنده سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد و مسن‌ترین برنده جایزه سیمرغ بلورین شد.


خواجه شمس‌الدین محمد شیرازی متخلص به «حافظ» و مشهور به لسان‌الغیب، غزلسرای بزرگ و از بزرگان شعر و ادب پارسی است. از زندگانی وی همانند دیگر بزرگان و سخنوران کهن ایرانی به رغم شهرت فوق‌العادهٔ او اطلاعات دقیقی در دست نیست و حتی در مورد نام دقیق وی (محمد یا شمس‌الدین) و خاستگاه وی و سالهای عمر او اختلاف نظر وجود دارد. اما بنابر قول مشهور وی حدود سال 726 هجری قمری در شیراز متولد شد. علوم و فنون را در محفل درس استادان زمان فراگرفت و در علوم ادبی عصر پایه‌ای رفیع یافت. خاصه در علوم فقهی و الهی تأمل بسیار کرد و قرآن را با چهارده روایت مختلف از بر داشت. گوته دانشمند بزرگ و شاعر و سخنور مشهور آلمانی دیوان شرقی خود را به نام او و با کسب الهام از افکار وی تدوین کرد. دیوان اشعار او شامل غزلیات، چند قصیده، چند مثنوی، قطعات و رباعیات است. وی به سال 792 هجری قمری در شیراز درگذشت. آرامگاه او در حافظیهٔ شیراز زیارتگاه صاحب‌نظران و عاشقان شعر و ادب پارسی است.

زان یارِ دل‌نوازم، شُکری است با شکایت

گر نکته‌دانِ عشقی، بشنو تو این حکایت

بی‌مزد بود و مِنَّت، هر خدمتی که کردم

یا رب مباد کس را، مخدومِ بی‌عنایت

رندانِ تشنه‌لب را، آبی نمی‌دهد کس

گویی ولی‌شناسان، رفتند از این ولایت

در زلفِ چون کمندش، ای دل مپیچ کآن جا

سرها بریده بینی، بی‌جرم و بی‌جنایت

چشمت به غمزه ما را، خون خورد و می‌پسندی

جانا روا نباشد، خون‌ریز را حمایت

در این شبِ سیاهم، گم گشت راهِ مقصود

از گوشه‌ای برون آی، ای کوکبِ هدایت

از هر طرف که رفتم، جز وحشتم نَیَفزود

زِنهار از این بیابان، وین راهِ بی‌نهایت

ای آفتابِ خوبان، می‌جوشد اندرونم

یک ساعتم بِگُنجان، در سایهٔ عنایت

این راه را نهایت، صورت کجا توان بست؟

کِش صد هزار منزل، بیش است در بِدایت

هر چند بردی آبم روی از درت نتابم

جور از حبیب خوش‌تر، کز مُدَّعی رعایت

عشقت رِسَد به فریاد، ار خود به سانِ حافظ

قرآن ز بَر بخوانی، در چاردَه روایت

غزل شمارهٔ 94


برای مشاهده سایر اشعار با سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز همراه باشید.
اینستاگرام ساعدنیوز را دنبال کنیداینستاگرام ساعدنیوز پلاس را دنبال کنید