کد خبر: 17157
یکشنبه 27 مهر 1404 - 15:00
یکشنبه 27 مهر 1404 - 15:00

معرفی کتاب خاطرات یک آدم‌کش از کیم یونگ ها/ کیم بیونگ سو اختیار ذهنش را پاک از دست می‌دهد. حافظه‌اش را، عقلش را. یادش نمی‌آید سگی داشته یا نه، یادش نیست آخرین بار چه کسی را کشته

معرفی کتاب خاطرات یک آدم‌کش از  کیم یونگ ها/ کیم بیونگ سو اختیار ذهنش را پاک از دست می‌دهد. حافظه‌اش را، عقلش را. یادش نمی‌آید سگی داشته یا نه، یادش نیست آخرین بار چه کسی را کشته

سوفیانیوز: در این قسمت به معرفی کتاب خاطرات یک آدم‌کش از کیم یونگ ها میپردازیم.

به گزارش سرویس چندرسانه سوفیانیوز، کتاب خاطرات یک آدم‌کش یک اثر سیاه خواندنی از ادبیات کره جنوبی است. این رمان روایت بازگشت یک کهنه‌کار و قدم زدن در دنیای ذهنی او است که با تمام توان با فراموش شدن می‌جنگد. ذهنی که با وجود فرو رفتن در سیاهی و تباهی پر است از ادبیات و فلسفه و شعر و مدام نقب می‌زند به گذشته پرافتخار و نبوغی که در آن دوران داشته است.

اما دریغ و افسوس از این بازگشت که بر خلاف اودیسه گناهکار در پیری به رستگاری و فرزانگی نمی‌رسد و در تباهی مطلق فرو می‌رود و همین نقطه قوت کتاب و نویسنده خلاق آن است که آگاهانه از یک پایان خوش می‌گریزد و خواننده را در پایان کار با هزار پرسش و تردید تنها می‌گذارد.

کیم یونگ ها از سرآمدان موج داستان‌نویسی کره جنوبی، که راهش را تازگی‌ها به مدد ترجمه به ادبیات جهان باز کرده، متولد 1968 است و در دانشگاه یانسه در شهر سئول مدیریت کسب و کار خوانده است. او پیش از آن که نویسنده تمام‌وقت شود به استخدام نیروی پلیس درآمد و چندین و چند سال در حوزه استحفاظی سوون دستیار کارآگاه بود. مدتی هم در دانشکده تئاتر دانشگاه ملی هنر کره تدریس کرد و برنامه رادیویی منظمی داشت با موضوع کتاب. یونگ ها در کنار نوشتن به کار ترجمه رمان‌های انگلیسی هم مشغول است که تازه‌ترین آن‌ها ترجمه رمان گتسبی بزرگ اثر اسکات فیتزجرالد است.

در قسمتی از متن پشت جلد کتاب آمده است:

کیم بیونگ سو اختیار ذهنش را پاک از دست می‌دهد. حافظه‌اش را، عقلش را. یادش نمی‌آید سگی داشته یا نه، یادش نیست آخرین بار چه کسی را کشته.


وقایع داستان‌های یونگ ها عموماً خط و ربطی دارند با تاریخ و حال و هوای سیاسی کشوری که گذارش از دیکاتوری به دموکراسی عمر درازی ندارد و حالا در معرض خطر جدی‌تر بحران‌های اجتماعی است. بحران‌هایی همچون بی‌خویشتنی و ناتوانی در برقراری ارتباط.

کتاب خاطرات یک آدم‌کش

کتاب خاطرات یک آدم کش داستان مردی است که تا 25 سال پیش افراد گوناگونی از جمله پدر، مادر و خواهر خود را به قتل رسانده و حالا بعد از 25 سال که دست از قتل و جنایت کشیده احساس می‌کند که زندگی دختر خوانده‌اش توسط یک قاتل زنجیره‌ای که چندین دختر را به قتل رسانده در خطر است.

این درحالی است که دخترش به این مرد علاقمند است و هشدارهای پدرش را باور نمی‌کند. مخصوصاً که پدرش دچار بیماری آلزایمر شده و جدیدا برای فرار از فراموشی همه‌چیز را یادداشت می‌کند. دختر کم و بیش از شرایطی که در آن قرار گرفته و باید با پدرخوانده مبتلا به آلزایمر خود زندگی کند راضی نیست. مرد که می‌بیند دخترش به هشدارهای وی توجه نمی‌کند تصمیم می‌گیرد بعد از 25 سال مجدداً به صحنه برگردد و اقدام به قتل کند. طبیعتاً او به دنبال فردی است که فکر می‌کند قاتل دختران جوانی است که اخیراً خبر قتل آن‌ها در شهر پیچیده است. هدف او این بار از قتل فقط نجات دخترش است.

کیم یونگ ها شرایط یک فرد مبتلا به آلزایمر را به خوبی توصیف می‌کند و خواننده از گفته‌های خود فرد متوجه می‌شود که انگیزه اولیه او در اولین قتل، یعنی قتل پدرش، رفتار ظالمانه پدرش با مادر و خواهرش بو. .عجیب اینکه او از همه قتل‌هایی که انجام داده احساس رضایت می‌کند و هیچگونه حس ندامتی در وی وجود ندارد. این دوگانگی که یک قاتل تلاش می‌کند خود را تبرئه کند در خواننده نیز نفوذ کرده و او را در قضاوت دچار شک و تردید می‌کند.

همه‌چیز خوب پیش می‌رود و خواننده تقریبا به هنگام خواندن کتاب تصمیم خود را برای قضاوت کردن شخصیت اصلی می‌گیرد اما بخش آخر رمان بسیار شوک‌برانگیز است و خواننده دچار تردید می‌شود که آیا اصلا این فرد در طول عمر خود یک آدمکش بوده یا آنچه در دفتر خاطرات خود نوشته یا ما گمان می‌کنیم نوشته صرفاً توهمات یک فرد مبتلا به آلزایمر است! اینجاست که باید در متن کتاب بسیار دقیق شویم و گرفتار بازی راوی غیر قابل اعتماد نشویم.

نویسنده کره‌ای آنقدر موجز و پرکشش و حرفه‌ای کتاب خاطرات یک آدم‌کش را نوشته که وقتی کتاب را در دست بگیرید، فرصت کنار گذاشتنش را نمی‌یابید، ضمن اینکه کتاب کوتاه و کم‌حجم است و ممکن است تا به انتها شما را رها نکند.

کتاب خاطرات یک آدم‌کش یک رمان غنی شامل شعر، قتل، سوفوکل، نیچه، هومر و بازی با زمان است. بازی با زمان منظور جلو و عقب رفتن به زمان‌های مختلف در روایت نیست، که این هم در خاطرات آدم کش وجود دارد. اما به گونه‌ای خلاق، آدم‌کش که آلزایمر گرفته در باب زمان و خاطرات گذشته و برنامه‌های آینده و زمان حالش درگیر و سر درگم است و ما را هم در این وضعیت درگیر همین موضوع می‌سازد.

این رمان در نکوهش بخش تاریک انسان‌هانیست. در واقع بنا به این دارد که بگوید ما را اعمال‌مان می‌سازد. اعمال و کردار ما بروز شخصیت ماست و کنار آمدن با آن‌ها مکانیسم تاریخی زیست انسان‌هاست. اگر مایل به خواندن یک رُمان حرفه‌ای و موجز هستید که شما را از زمین بلند کند و به دنیای تخیلات و تاملات توأمان سوق دهد بدون شک این رمان، باب میل شماست.

خاطرات یک آدم کش

جملاتی از متن کتاب

شرم و احساس گناه: شرم برای وقتی است که آدم از خودش خجالت بکشد. گناه احساسی بیرون از وجود آدم و مربوط به دیگران است. بعضی‌ها احتمالاً احساس گناه دارند، اما شرم نه. آن‌ها می‌ترسند دیگران مجازات‌شان کنند.

زرتشت در جواب گفت «ای دوست، به شرفم سوگند که چنان چیزی در کار نیست. نه شیطانی هست و نه دوزخی. روانت از تنت نیز زودتر خواهد مُرد. پس دیگر از هیچ‌چیز مترس!» انگار نیچه این‌ها را برای من نوشته بود.

باز یادم نمی‌آید، کی بود؟ نویسنده‌ای اسپانیایی بود یا آرژانتینی؟ دیگر چیزهایی مثل اسم نویسنده‌ها یادم نمی‌آید. به‌هرحال، در یک رمانی پیرمردی لب رودخانه راه می‌رود و دست‌آخر می‌نشیند روی نیمکت به حرف زدن با جوانی که تازه همان موقع با او آشنا شده. بعدتر دوزاری‌اش می‌افتد چه اتفاقی افتاده؛ جوانی که کنار رودخانه دیده بود، در واقع خودش بود. یعنی اگر من هم بختِ دیدن خودِ جوان‌ترم را داشتم، به جایش می‌آوردم؟

«تابستان امسال بدجور گرم خواهد بود.» شگردشان است برای فروختن بیش‌تر دستگاه‌های تهویهٔ هوا. اوایل زمستان از ویدیوِ خبری دیگری استفاده می‌کنند، «زمستان امسال بدجور سرد خواهد بود.» اگر همهٔ این خبرها راست بود، تا حالا کرهٔ زمین باید یا سونا می‌شد یا فریزر.

بعضی آهنگسازها احتمالاً هیچ نتی از خودشان باقی نمی‌گذارند. به همین ترتیب، احتمالاً اساتید هنرهای رزمیِ قدرقدرتی هم هستند که از فنون‌شان فقط برای محافظت از خودشان استفاده می‌کنند و بدون یاد دادن رمزورازشان دار فانی را وداع بگویند. و شعرهایی که من با خون قربانی‌هایم نوشتم، شعرهایم که مأموران پزشکی قانونی نام‌شان را صحنهٔ جرم می‌گذارند، در کمدهای کلانتری خاک می‌خورند.

الآن فقط در لحظه زندگی می‌کنم. نه گذشته‌ای در کار بوده و نه آینده‌ای در کار است.

«بفرستش آسایشگاه. تازه گفتی پدر تنیت هم که نیست، پس واسهٔ چی داری کلِ این بار رو تنهایی به دوش می‌کشی؟» دوستش پشت‌بندش ادامه داده بود «عذاب‌وجدان نگیر. اون که اصلاً چیزی یادش نمی‌مونه.» اون ـ هی این‌طور جوابش را داده بود «می‌گن آلزایمری‌ها هنوز حس‌وعاطفه دارند.» من هنوز حس‌وعاطفه دارم. من هنوز حس‌وعاطفه دارم. من هنوز حس‌وعاطفه دارم. همهٔ روز به همین جمله فکر می‌کنم.

توی دفتریادداشتم سرسری نوشته شده، «خاطرات آینده.» چی دیده بودم که این را نوشتم؟ قطعاً دست‌خط خودم بود، ولی هر چه‌قدر براندازش می‌کردم، سر درنمی‌آوردم یعنی چه. مگر به این دلیل نمی‌گفتند «خاطره» چون در گذشته اتفاق افتاده بود؟ پس این ترکیب «خاطرات آینده»… کُفری و کلافه در اینترنت دنبال معنایش گشتم و فهمیدم «خاطرات آینده» یعنی به یاد آوردن کاری که باید در آینده انجام دهید. این‌ها خاطراتی بودند که مبتلایان به زوال عقل اول از همه از دست می‌دادند. مثلاً «قرص‌هات رو نیم‌ساعت بعد از غذا بخور»، نمونه‌ای است از خاطرات آینده. اگر شما خاطرات گذشته‌تان را از دست بدهید، یادتان می‌رود کی هستید و اگر خاطرات آینده‌تان را از دست بدهید، سرآخر شما می‌مانید و زندگیِ بی‌پایان در زمان حال. اما زمان حال بدون گذشته و آینده مگر اصلاً معنایی می‌دهد؟

او در زمان حال گیر نیفتاده، بلکه در فضایی دست‌وپا می‌زند که نه گذشته است، نه حال، نه آینده. هیچ‌کس او را نمی‌فهمد. تنهایی و ترسش که شدت می‌گیرد به آدمی تبدیل می‌شود که هیچ کاری نمی‌کند. نه. به آدمی تبدیل می‌شود که نمی‌تواند هیچ کاری کند.

یک‌بار ماجرای هنرمندی را شنیدم که آن‌قدر نقاشی کشیده بود که دیگر نمی‌توانست تشخیص بدهد تقلبی هم بین‌شان هست یا نه. او موقع شکایت از جعل یکی از کارهایش گفته بود «شبیه یکی از نقاشی‌های خودمه ها، منتها یادم نمی‌آد من کشیده باشمش.» نقاش دست‌آخر پرونده را باخت. حالش را کاملاً می‌فهمم. به کارآگاه گفتم «شبیه کارهای خودِ منه، منتها هیچ خاطره‌ای ازش ندارم.»

اون چیزی که ترس به دل آدم می‌اندازه شیطان نیست، زمانه. هیچ‌کس نمی‌تونه زمان رو شکست بده.

یاد جوک بی‌مزه‌ای می‌افتم که خیلی وقت پیش شنیدم. برق یکهو می‌رود و پدری به پسرش می‌گوید برود شمع بیاورد. پسر می‌گوید «بابا، خیلی تاریکه. هیچ‌جوره نمی‌تونم شمع‌ها رو پیدا کنم.» پدرش می‌گوید «احمق جان، خب چراغ رو روشن کن و بگرد دنبال‌شون.» رابطه‌ام با داروهایم یک چیزی تو همین مایه‌هاست: برای خوردن قرص‌هایم به حافظه‌ای درست‌ودرمان احتیاج دارم، منتها چون چنین چیزی ندارم، خوردن‌شان یادم می‌رود.

مشخصات کتاب

  • عنوان: خاطرات یک آدم‌کش

  • نویسنده: کیم یونگ ها

  • ترجمه: خاطره کرد کریمی

  • انتشارات: چشمه

  • تعداد صفحات: 140

  • قیمت چاپ بیست و ششم – سال 1403: 140000 تومان

نظر شما در مورد کتاب خاطرات یک آدم‌کش چیست؟ لطفاً اگر این کتاب را خوانده‌اید، نظرات و تفکرات خود را پیرامون کتاب با ما در قسمت نظرات همین معرفی کتاب با ما به اشتراک بگذارید. با صحبت کردن پیرامون کتاب، درک و فهم خود را از کتاب بیشتر خواهیم کرد.

برای مشاهده عکس‌های جذاب و دیدنی بیشتر اینجا کلیک کنید