کد خبر: 17310
پنجشنبه 1 آبان 1404 - 08:06
پنجشنبه 1 آبان 1404 - 08:06

داستان عاشقانه لیلی و مجنون: از نامه لیلی و پاسخ مجنون تا آمدن سلیم عامری خال به دیدار مجنون / (فصل دوم- قسمت 4) اثر نظامی گنجه‌ای + فایل صوتی

داستان عاشقانه لیلی و مجنون: از نامه لیلی و پاسخ مجنون تا آمدن سلیم عامری خال به دیدار مجنون / (فصل دوم- قسمت 4) اثر نظامی گنجه‌ای + فایل صوتی

سوفیانیوز: داستان لیلی و مجنون، داستان عاشقانه غم انگیزی است که شاعران زیادی در وصف آن سروده اند. اما معروف ترین آن ها در شعر نظامی گنجوی است. در این مطلب از سوفیانیوز دوشنبه و پنج‌شنبه‌ هر هفته به خواندن داستان لیلی و مجنون بپردازیم.

به گزارش سرویس چندرسانه ای سوفیانیوز، "لیلی و مجنون" نام مجموعه شعری از نظامی گنجوی، شاعر ایرانی است. این مجموعه سومین مثنوی از مجموعه مثنوی‌هایی است که به خمسه نظامی معروف‌اند.

درباره کتاب لیلی و مجنون

محققان اعتقاد دارند که بن‌مایه‌های پراکنده این داستان برگرفته از اشعار و افسانه‌های فولکلور در زبان عربی است که نظامی ایرانی‌سازی کرده‌است. کراچکوفسکی برای شخصیت مجنون، هویت واقعی قائل است و او را یکی از اهالی عربستان در اواخر سده اول هجری می‌داند؛ ولی طه حسین تردید جدی به واقعی بودن شخصیت مجنون وارد می‌کند. یان ریپکا افسانه لیلی و مجنون را به تمدن بابل باستان منسوب می‌داند.

اگرچه نام لیلی و مجنون پیش از نظامی گنجوی نیز در اشعار و ادبیات فارسی به چشم می‌خورد ولی نظامی برای نخستین بار آن را به شکل منظومه‌ای واحد به زبان فارسی در 4700 بیت به درخواست پادشاه شروان به نظم کشید. نظامی خود از بابت این سفارش ناراضی و بی‌میل بوده‌است و کار را در چهار ماه به پایان برده‌است. وزن این مثنوی جدید بوده و پس از نظامی شعرای زیادی در این وزن داستان‌های عاشقانه سروده‌اند. همچنین ده‌ها شاعر در ایران، هند و ترکستان منظومه‌هایی را به استقبال از لیلی و مجنون نظیره پردازی کرده و شعرای دیگری نیز به داستان نظامی شاخ و برگ بیشتری افزوده یا آن را تغییر داده‌اند. منظومه لیلی و مجنون در مقایسه با منظومه خسرو و شیرین از همین شاعر، به درک تفاوت‌های فرهنگی اعراب و ایرانیان کمک می‌کند. شخصیت‌های داستان در روایت نظامی قراردادی بوده و تحول زیادی از حوادث داستان نمی‌پذیرند. منظومه لیلی و مجنون به زبان‌های مهم غربی ترجمه و منتشر شده‌است.

داستان لیلی و مجنون

خلاصه داستان لیلی و مجنون

لیلی و مجنون، دختر و پسری نابالغ در مکتب‌خانه به یکدیگر دل می‌بندند. خواستگاری خانواده پسر به نتیجه نمی‌رسد و حتی به جنگ قبیله‌ای می‌انجامد. جنگی که مجنون در آن طرف دشمن (طایفه عروس) را می‌گیرد. لیلی را به مرد مال‌داری به شوهر می‌دهند ولی بیماری لیلی باعث ناکامی شوهر می‌شود و لیلی دوشیزه می‌ماند. شوهر از شدت ناراحتی لیلی دق می‌کند و می‌میرد. لیلی به ذکر حق می‌پردازد و دلش به نور الهی و فره ایزدی روشن می‌شود و به مقام والای معنوی می‌رسد. سرانجام در آخرین دیدار بر سر گور لیلی، او از مجنون دستگیری کرده و آن نور ایزدی در دل مجنون جای می‌گیرد.

داستان لیلی و مجنون

تاریخچه داستان لیلی و مجنون

منظومه لیلی و مجنون مشهورترین داستان عشقی کلاسیک ادبیات دورهٔ اسلامی و تنظیم نظامی گنجه‌ای است. نظامی در تصنیف این منظومه به منابع عربی نیز توجه داشته و تا جایی که ممکن بوده به ریشه عربی آن وفاداری داشته‌است. روایت اولیه عربی لیلی و مجنون بسیار ساده بوده‌است.لیلی و مجنون که اهل یک قبیله عرب بوده‌اند در کودکی دام خود را در بیابان می‌چرانده‌اند و در آنجا عاشق و بی‌قرار هم می‌شوند. در روایتی دیگر مجنون لیلی را در بزرگسالی و در مجلسی زنانه می‌بیند و به او دل می‌بندد. بن‌مایه‌های عربی اولیه داستان شاید به پیش از اسلام یا حتی به تمدن بابل برسد. نظامی به کمک نبوغ ذاتی خود یک داستان عشقی ساده را به صورت منظومه‌ای بدیع و عرفانی درآورد که امروزه جزئی از ادبیات جهان را تشکیل می‌دهد. هیلال، ادیب عرب‌زبان مصری در این ارتباط گفته‌است: «تبدیل یک افسانه محلی به یک اثر بزرگ و گرانبهای هنری تنها از عهده کسی مانند نظامی ساخته بود»

فایل صوتی کتاب لیلی و مجنون؛ فصل دوم- قسمت 4

هدفون

کتاب لیلی و مجنون؛ فصل دوم- قسمت 4

  • رسیدن نامهٔ لیلی به مجنون

  • نامهٔ مجنون در پاسخ لیلی

  • آمدن سلیم عامری خال مجنون به دیدن او

خلاصه داستان لیلی و مجنون؛ فصل دوم- قسمت 4

  • رسیدن نامهٔ لیلی به مجنون

روزی خوش و دل‌افروز که روشنایی‌اش چشم‌ها را روشن کرده بود، مجنون نامه‌ای از لیلی دریافت کرد. شخصی که نامه را آورده بود او را به کمک ستارگان و راهنمایی دوستانش پیدا کرده و پیغامی از لیلی برایش آورده بود. مجنون بسیار مشقت کشیده و دل سوخته بود و وقتی آن شخص را دید، متوجه شد که او حامل پیغام است. آن شخص نامه‌ای را که لیلی برای مجنون نوشته بود، به او سپرد و گفت که لیلی درد و دلتنگی‌اش را در این نامه نوشته است. مجنون بلافاصله فهمید که نامه حاوی سخنان دلگرم و دلداری از سوی لیلی است و با اشتیاق آن را باز کرد. محتوای نامه لیلی پر از اشتیاق و دلتنگی برای مجنون بود و از درد و دوری او شکایت کرده بود. مجنون وقتی نامه را خواند، از خوشحالی و گریه کردن نمی‌توانست خودش را کنترل کند. سپس نامه‌ای در جواب برای لیلی نوشت و آن را به قاصد سپرد تا به لیلی برساند. نامه مجنون نیز پر از احساسات و دلتنگی نسبت به لیلی بود. وقتی لیلی نامه مجنون را دریافت کرد و خواند، چشمانش پر از اشک شد. هر دو غرق در احساسات شدید عاشقانه بودند و از دوری یکدیگر در عذاب بودند.

  • نامهٔ مجنون در پاسخ لیلی

مجنون نامه‌ای به لیلی نوشت و در آن درباره وضعیت قلب خود و رابطه‌اش با لیلی صحبت کرد. او نامه را با ستایش و یاد خدا آغاز کرد و سپس به بیان احساسات بی‌قراری و شوریدگی خود پرداخت. مجنون در ادامه از درد نداشتن لیلی در کنار خود سخن گفت و از لیلی خواست که به او توجه کند و او را از غمی که دارد رها سازد. او بیان کرد که عشق واقعی باید بی‌ریا و بی‌تظاهر باشد و از لیلی خواست که او را فریب ندهد و به او عشق واقعی نشان دهد. مجنون در انتهای نامه گفته که عشق و زخم لیلی برای او مانند مرهمی و نوازش است و از لیلی خواسته که به این عشق اصالت بدهد.

  • آمدن سلیم عامری خال مجنون به دیدن او

یکی از خویشاوندان مجنون به نام سلیم عامری، که فردی صاحب‌نظر و دارای خصلت‌های خوب بود، به دیدن مجنون رفت. سلیم هر ماه برای مجنون مواد غذایی و لباس می‌آورد تا در سختی نباشد. روزی سلیم روی اسب سوار شد و به سمت جایی که مجنون در آن زندگی می‌کرد، به راه افتاد. او بعد از جستجویی طولانی، مجنون را در گوشه‌ای از کوه پیدا کرد که از دیگران جدا شده بود و در میان حیوانات وحشی نشسته بود. سلیم از دور به مجنون سلام کرد و وقتی مجنون او را شناخت، نزد خود نشاند. سلیم برای مجنون لباس آورده بود و او را تشویق می‌کرد تا این لباس را بپوشد. مجنون ابتدا قبول نکرد اما در نهایت با اصرار سلیم آن را پوشید. سلیم همچنین غذاهای خوشمزه‌ای برای مجنون آورده بود ولی مجنون چیزی نخورد و غذا را به حیوانات داد. در ادامه، سلیم از مجنون پرسید که او روز و شب چه چیزی می‌خورد. مجنون گفت که او از خوردن غذاهای معمولی خودداری کرده و حتی نمی‌تواند نان بخورد. او با خوردن گیاهان و خوراکی‌های طبیعی زندگی خود را می‌گذراند. سلیم داستانی برای مجنون تعریف کرد که چطور برخی افراد با خوردن گیاه و دوری از هوس‌های زندگی به آرامش رسیده‌اند. در این داستان پادشاهی با زاهدی ملاقات کرد که تنها با خوردن گیاه زندگی می‌کرد. پادشاه حیرت کرد و به زاهد پیشنهاد داد که اگر به خدمت پادشاه بیاید، غذای بهتری خواهد داشت. زاهد پاسخ داد که اگر پادشاه مزه این زندگی ساده را بداند، از خدمت پادشاهی دوری خواهد کرد. پادشاه تحت تأثیر قرار گرفت و به زاهد احترام گذاشت. بعد از شنیدن این داستان، مجنون از سلیم درباره مادرش پرسید و نگران حال او شد. سلیم متوجه شد که علاقه و نگرانی مجنون نسبت به مادرش هنوز باقی است و در نهایت، مادر مجنون را نزد او آورد.


برای مشاهده سایر بخش های داستان لیلی و مجنون با سوفیانیوز در ارتباط باشید.