روایت بهلول و خرش، ماجرایی که از یک دروغ کوچک شروع شد و به یک حقیقت بزرگ درباره اعتماد رسید
سوفیانیوز: بهلول و خرش؛ حکایتی پرمعنا از اعتماد و دوستی. وقتی دوستی از او خر خواست، بهلول با شوخطبعی پاسخ داد و درس بزرگی درباره مرزهای رفاقت و صداقت داد. این داستان کوتاه اما پرمغز، همچنان الهامبخش روابط انسانی و یادآور اهمیت اعتماد در دوستیهاست.
به گزارش سرویس چندرسانهای پایگاه خبری سوفیانیوز، بهلول، عارف شوخطبع و حکیممآب قرون گذشته، روزی با خر خود در کوچهای قدم میزد. دوستی نزد او آمد و با اصرار گفت: «خرَت را برای کاری کوتاه به من قرض بده.» بهلول که میدانست دوستی قصد دارد خر را برای مدتی طولانی نگه دارد، پاسخ داد: «خر نیست!» در همان لحظه، خر از داخل خانه صدا کرد. دوست با تعجب گفت: «این صدای خر است!» بهلول خندید و گفت: «دوست عزیز، اگر من بگویم خر نیست و تو به صدای خر گوش کنی، پس به حرف من اعتماد نداری. دوستی یعنی اعتماد، نه دنبال کردن منفعت.» این حکایت، درسی عمیق درباره صداقت، اعتماد و مرزهای دوستی است؛ اینکه گاهی باید میان محبت و سوءاستفاده تفاوت گذاشت.
برای مشاهده ویدئوهای بیشتر اینجا کلیک کنید